کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصمتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصمتی
لغتنامه دهخدا
عصمتی . [ ] (اِخ ) دختر قاضی سمرقند. از زنان شاعر فارس بود و اشعار نیکویی بزبان فارسی دارد. (از اعلام النساء از مشاهیر النساء محمد ذهنی ).
-
عصمتی
لغتنامه دهخدا
عصمتی . [ ع ِم َ ] (ص نسبی ) منسوب به عصمة و عصمت . باعصمت . دارای عصمت و حفاظ. رجوع به عصمت و عصمة و عصمتیان شود.
-
واژههای مشابه
-
بی عصمتی
لغتنامه دهخدا
بی عصمتی . [ ع ِ م َ ] (حامص مرکب ) آلودگی به گناه . زشتکاری . رجوع به ترکیبات عصمت شود.
-
جستوجو در متن
-
کشیخانی
لغتنامه دهخدا
کشیخانی . [ ک َ ] (حامص ) دیوثی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). قوادی . بی غیرتی . بی عصمتی . کشخانی .
-
هتک
لغتنامه دهخدا
هتک . [ هََ ] (ع اِمص ) پرده دری . (ناظم الاطباء) (غیاث ). || ربودگی ناموس . (ناظم الاطباء). بی عصمتی . || رسوایی و بی آبرویی . || افتضاح و بدنامی . || فاش شدگی عیب . (ناظم الاطباء).
-
عصمة
لغتنامه دهخدا
عصمة. [ ع ِ م َ ] (ع اِ) گردن بند و حمیل . (منتهی الارب ). قلاده و گردن بند و حمایل . (ناظم الاطباء). قلاده . (اقرب الموارد). رسن . (دهار) (مهذب الاسماء). عُصمة. و رجوع به عُصمة شود. ج ِ، عِصَم ، أعصُم ، و عِصَمة ، أعصام . (اقرب الموارد) (منتهی الا...
-
عصمتیان
لغتنامه دهخدا
عصمتیان . [ ع ِ م َ ] (اِ مرکب ) ج ِ عصمتی ، منسوب به عصمت . کنایه از انبیا و اولیا و ملائکه و اهل عزلت و خلوت نشینان و مخدرات باشد. (برهان ) (آنندراج ) : عصمتیان در حرمش پردگی عصمت از او یافته پروردگی . نظامی .|| (اِخ ) کنایه از مریم ، مادر عیسی علی...
-
تسبیح سلیمان
لغتنامه دهخدا
تسبیح سلیمان . [ ت َ ح ِ س ُ ل َ / ل ِ ی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ذکر و اوراد و مناجات حضرت سلیمان .سرودهای حضرت سلیمان . (از قاموس مقدس ) : بهر تسبیح سلیمان عصمتی اشک داودی ز قرائی فرست . خاقانی .و رجوع به تسبیح شود.
-
لو دادن
لغتنامه دهخدا
لو دادن . [ ل َ / لُو دَ ] (مص مرکب ) (عامیانه ) لاو دادن . رجوع به لاو دادن شود.- به لو دادن ؛ از دست دادن .از دست بدادن .- لو دادن چیزی را یا مالی را ؛ به مفت از دست دادن . به رایگان از دست دادن . از دست دادن به رایگان یا به ثمن بخس . به رایگان یا...
-
عصمت
لغتنامه دهخدا
عصمت . [ ع ِ م َ ] (ع اِمص ) عصمة. پاکدامنی و نبناد و ناآلودگی به گناه . (ناظم الاطباء). نگاهداری نفس از گناه . (فرهنگ فارسی معین ). بازداشتن خود را از گناه ، و به اصطلاح اطلاق این لفظ بر پاکی است که از ابتدای وجود تا انتهای عمر گناه کبیره خصوصاً زنا...
-
خیانت
لغتنامه دهخدا
خیانت . [ ن َ ] (ع اِمص ) غدر. مکر. حیله . ناراستی . (ناظم الاطباء). دغلی . ناراستی . (غیاث اللغات ). ضد امانت . زنهارخواری . نااستواری . اغلال . (یادداشت مؤلف ). ادهان . (منتهی الارب ). خیانة : سلطان آن فرمود در باب من بنده یگانه مخلص بی خیانت که ا...
-
دولتی
لغتنامه دهخدا
دولتی . [ دَ / دُو ل َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به دولت . (ناظم الاطباء). خوشبخت . بختیار. بختور. بختمند. حظی . مقبل . نیکبخت . روزبه . بهروز. دولتیار. (یادداشت مؤلف ). حظ. حظیظة. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ) : مضطرب از دولتیان دیارملک بر او شیفت...