کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصقول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصقول
لغتنامه دهخدا
عصقول . [ ع ُ ] (ع اِ) نره ٔ ملخ . (منتهی الارب ). ذکر جراد. ج ، عَصاقیل . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عسقول
لغتنامه دهخدا
عسقول . [ ع ُ ] (ع اِ) یکی عَساقیل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سماروغ سپید بزرگ که عسقل نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به عساقیل شود. || پاره ٔ جداگانه ٔ ابر. ج ، عساقیل . (ناظم الاطباء). رجوع به عساقیل شود.
-
اصغول
لغتنامه دهخدا
اصغول . [ اُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش مرکزی شهرستان بیرجند واقع در 46 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. محلی است کوهستانی ، معتدل و 512 تن سکنه دارد که فارسی زبان و شیعی مذهبند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و میوه ها و شغل اهال...
-
جستوجو در متن
-
عصاقیل
لغتنامه دهخدا
عصاقیل . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عُصقول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عصقول شود. || گردبادها. (منتهی الارب ). اعاصیر:هبت العصاقیل ؛ گردبادها وزید. (از اقرب الموارد).