کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسف
لغتنامه دهخدا
اسف . [ اَ / َ-َس ْ ] (پسوند) َ-َسْف . مزید مؤخر بعض امکنه : کرسف . جوسف .
-
اسف
لغتنامه دهخدا
اسف . [ اَ س َ ] (اِ) نامی است که در مازندران به درخت لِور دهند. رجوع به لِور شود.
-
اسف
لغتنامه دهخدا
اسف . [ اَ س َ ] (اِخ ) دهی در نهروان . (منتهی الارب ). قریه ای از نواحی نهروان از اعمال بغداد قرب اسکاف . (معجم البلدان ).
-
اسف
لغتنامه دهخدا
اسف . [ اَ س َ ] (ع اِمص ) اندوه سخت . (غیاث ). بسیاری حزن : فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفاً. (قرآن 6/18)؛ پس بسا باشدهلاک کننده باشی خود را بر اثر آنها اگر نگرویدند به این سخن از اندوه . (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 397).نصی...
-
اسف
لغتنامه دهخدا
اسف . [ اَ س َ ](ع مص ) اندوهگین گردیدن بر. اندهگن شدن . (زوزنی ). || دریغ خوردن . تأسف . بر گذشته حسرت آوردن . || خشم گرفتن . (زوزنی ). خشم گرفتن بر.
-
اسف
لغتنامه دهخدا
اسف . [ اَ س ِ ] (ع ص ) خشمگن . خشمگین . غضبناک . || غمگین . ج ، اَسفون . (مهذب الاسماء).
-
اصف
لغتنامه دهخدا
اصف . [ اَ ص َ ] (ع اِ) بمعنی کَبَر که ثمره ٔ نباتی است از سپیاری درازتر و مزه ٔ آن ترش . (از شروح نصاب و کنز) (غیاث ) (آنندراج ). نباتی که آنرا کبر گویند : معنی از اشتقاق دور افتادکز صلف کبر و از اصف کبر است . خاقانی (از جهانگیری ).کور. کبر. (مهذب ا...
-
عَصْفِ
فرهنگ واژگان قرآن
سبوس - غلاف و پوسته دانههاي خوراکي نظير گندم و جو و برنج - برگ زراعت - کاه (عصف ماکول به معناي برگ زراعتي مثلا گندم است که دانههايش را خورده باشند ، و نيز به معناي پوست زراعتي است مانند غلاف نخود و لوبيا ، که دانهاش را خورده باشند يا منظور کاه جوي...
-
جستوجو در متن
-
عصافة
لغتنامه دهخدا
عصافة. [ ع ُ ف َ ] (ع اِ) آنچه برافتد از خوشه از برگ و کاه . (منتهی الارب ): عصافةالتبن ؛ خرده ها و ریزه های کاه . (از اقرب الموارد). عَصف . عَصیفة. و رجوع به عصف و عصیفة شود.
-
عصفة
لغتنامه دهخدا
عصفة. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عصف . (از اقرب الموارد). رجوع به عصف شود. || عصفةالخمر؛ بوی شراب . (منتهی الارب ). گویند: للخمر عصفة؛یعنی آن شراب را رایحه ای است . (از اقرب الموارد).
-
عصوف
لغتنامه دهخدا
عصوف . [ ع ُ ] (ع اِمص ) تیرگی . (منتهی الارب ). کدّ و رنج ، و برخی آن را «کدر» و تیرگی نوشته اند. (از اقرب الموارد). || (اِ) می . (منتهی الارب ). خُمور، و ظاهراً مفرد آن عَصف است . (از (اقرب الموارد).
-
عصوف
لغتنامه دهخدا
عصوف . [ ع ُ ] (ع مص ) سخت وزیدن باد. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (دهار). باد سخت جستن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت جستن باد. (المصادر زوزنی ). سخت شدن باد. (از اقرب الموارد). || کسب کردن جهت عیال . || بردن و هلاک کردن جنگ گروهی را. || بشتا...
-
مَّأْکُولٍ
فرهنگ واژگان قرآن
خورده شده (عصف ماکول به معناي برگ زراعتي ، مثل گندم است که دانههايش را خورده باشند ، و نيز به معناي پوست زراعتي است مانند غلاف نخود و لوبيا ، که دانهاش را خورده باشند ، و منظور آيه اين است که اصحاب فيل بعد از هدف گيري مرغان ابابيل به صورت جسدهايي بي...
-
عصوف
لغتنامه دهخدا
عصوف . [ ع َ ] (ع ص ) باد تند.(منتهی الارب ). باد سخت . (دهار). || ناقة عصوف و نعامة عصوف ؛ شتر ماده و شترمرغ شتاب رو، که تشبیه به باد شده اند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر تیزرو. (دهار). ج ، عُصُف . (اقرب الموارد).
-
باد سخت جستن
لغتنامه دهخدا
باد سخت جستن . [ دِ س َ ج َ ت َ ](مص مرکب ) باد سخت وزیدن . عُصوف . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). عَصْف . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). خَجْخَجة. (منتهی الارب ). رجوع به باد شود.