کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصفور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عصفور
/'osfur/
معنی
۱. = گنجشک
۲. هر پرندۀ کوچکتر از کبوتر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
گنجشک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصفور
لغتنامه دهخدا
عصفور. [ ع ُ ] (اِخ ) نام او حسین بن محمدبن احمدبن عصفور شاخوری بحرانی است . او فقیه قرن دوازدهم هجری می باشد. رجوع به حسین عصفوری و عصفوری (حسین بن ...) شود.
-
عصفور
لغتنامه دهخدا
عصفور. [ ع ُ ] (ع اِ) گنجشک . (منتهی الارب ) (دهار). گنجشک نر. (ناظم الاطباء). پرنده ای است . (از اقرب الموارد). بفارسی گنجشک و به ترکی سرچه نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بپارسی گنجشک خوانند و نیکوترین آن فربه بود و آنچه در خانه فربه شود بد بود، او...
-
عصفور
واژگان مترادف و متضاد
گنجشک
-
عصفور
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] (اِ.) گنجشک . ج . عصافیر.
-
عصفور
دیکشنری عربی به فارسی
گنجشگ خانگي , انواع گنجشگ
-
عصفور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عصافیر] (زیستشناسی) [قدیمی] 'osfur ۱. = گنجشک۲. هر پرندۀ کوچکتر از کبوتر.
-
عصفور
واژهنامه آزاد
به پرنده ای می گویند که از کبوتر کوچک تر باشد.
-
واژههای مشابه
-
نهر عصفور
لغتنامه دهخدا
نهر عصفور. [ ن َ رِ ع ُ ] (اِخ ) رجوع به رضاگاهی شود.
-
ابن عصفور
لغتنامه دهخدا
ابن عصفور. [ اِ ن ُ ع ُ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن موسی الحضرمی النحوی . اجداد او از مردم حضرموت و مولد او باشبیلیه . در شریش و مالَقه و مرسیه بتدریس اشتغال داشت . و او را کتب بسیار در فنون ادب است ، ازجمله : کتاب الازهار. کتاب الهلال . کتاب انارةالدیا...
-
حسین آل عصفور
لغتنامه دهخدا
حسین آل عصفور. [ح ُ س َ ن ِ ل ِ ع ُ ] (اِخ ) رجوع به حسین عصفوری شود.
-
واژههای همآوا
-
اسفور
لغتنامه دهخدا
اسفور. [ ] (اِخ ) برادر جمشید: اول کسی که بر وی [ بر جمشید ] خروج کردبرادرش بود اسفورنام و لشکرها بدین برادر او جمع شدند و قصد جمشید کرد و جمشید از پیش او بگریخت و مدّتها میان ایشان جنگ قایم بود و بر یکدیگر ظفر نمی یافتند و جمشید صدسال دیگر پادشاهی ک...
-
اصفور
لغتنامه دهخدا
اصفور. [ اُ ] (ع اِ) عصفور. گنجشک . اب انستاس ماری کرملی ذیل عصفور آرد: این کلمه نام هرپرنده ٔ خردجثه ایست که بسیار صفیر زند... و در این که اشتقاق آن از صفیر است نیازی بدلیل نیست . کلمه ٔ صفیر را بر وزن فعلول تصغیر کردند و گفتند: اصفور یعنی عصفور. (ا...