کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصب حسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عصب شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
علم الاعصاب
-
parasympathomimetic
والوچ عصب پادهمحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. ایجاد اثراتی شبیه به تحریک عصب پادهمحس در اندام 2. عاملی که اثراتی شبیه به اثرات تحریک اعصاب پادهمحس ایجاد کند متـ . والوچ پادهمحس
-
sympathomimetic
والوچ عصب همحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. تقلید اثرات رشتههای پسعقدهای آدرنرژیک (adrenergic) دستگاه همحسی 2. عاملی که اثراتی مشابه با رشتههای پسعقدهای همحس ایجاد میکند متـ . والوچ همحس
-
neural cell adhesion molecule, N-CAM
مولکول عصبچسبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مولکولی که باعث اتصال یاختههای عصبی به یکدیگر میشود و در تکامل آنها نقش دارد متـ . مولکول پیچسبان
-
عصبآسیب شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← پیآسیب شنوایی
-
histoneurology, neurohistology
عصببافتشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بافتشناسی دستگاه عصبی
-
parasympathetic nerve, parasympathetic nervous system
عصب پادهمحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یکی از دو شاخۀ اعصاب خودفرمان که اَستیلکولین (acetylcholine) ترشح میکند و باعث کاهش ضربان قلب و پایین آمدن فشار خون میشود متـ . پادهمحس
-
neuroepithelium 1/ neurepithelium 1
عصبپوشش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بخشی از یاختههای برونپوستی که در مرحلۀ جنینی پییاختهها را میسازند متـ . پیپوشش 2
-
neuroepithelium 2/ neurepithelium 2, sense epithelium, sensory epithelium
عصبپوشش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] پوششی (epithelium) حاوی گیرندههایی برای درک تحریکهای محیطی متـ . پیپوشش 1
-
neuropsychiatry
عصبروانپزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] شاخهای از پزشکی که به بررسی اختلالات روانی و اختلالات دستگاه عصبی میپردازد
-
cognitive neuropsychology
عصبروانشناسی شناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مطالعۀ نقصان و اختلالهای ناشی از ضایعات مغزی در فرایندهای شناختی انسان
-
neurolinguist
عصبشناس زبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فردی که متخصص عصبشناسی زبان است
-
neurolinguistics
عصبشناسی زبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] شاخهای میانرشتهای که به مطالعۀ بازنمایی و پردازش زبان در مغز میپردازد
-
neuroaudiology
عصبشنواییشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] شاخهای از شنواییشناسی که به مطالعه و بررسی اعصاب دستگاه شنوایی میپردازد
-
sympathetic nerve
عصب همحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یکی از دو شاخۀ اعصاب خودفرمان که نوراپینفرین (norepinephrine) ترشح میکند و باعث افزایش ضربان قلب و بالا رفتن فشار خون میشود متـ . همحس