کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصبی مربوط به اعصاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصبی مربوط به اعصاب
دیکشنری فارسی به عربی
عصبي
-
واژههای مشابه
-
عصبی مزاج
لغتنامه دهخدا
عصبی مزاج . [ ع َ ص َ م ِ ] (ص مرکب ) کسی که زود عصبانی میشود. کسی که شدیدالتأثر و زودرنج است و در برابر ناملایمات زود از حالت عادی خارج میگردد و تعادل قوای عصبی را از دست میدهد. از نظر پزشکی بیشتر افراد سمپاتیکوتونیک جزو افراد عصبی مزاج هستند. تندم...
-
ganglion
گره عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مجموعۀ اجسام یاختهای عصبی که خارج از مغز و نخاع قرار دارند متـ . گره 2
-
migrainous neuralgia, cluster headache, Horton disease, vasomotor headache
میگرن عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] سردرد یکطرفهای در پیشانی و بالای چشم که با افزایش دمای ناحیۀ دردناک و ریزش اشک و آببینی همراه است متـ . پیمیگرن
-
neural activity
فعالیت عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مجموعۀ کنشها و واکنشهایی که در یاختههای عصبی صورت میگیرد
-
neural circuit
مدار عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مسیری که در آن یک جریان الکتریکی در عصب انتقال مییابد متـ . مدار 1 circuit
-
یاختۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← پییاخته
-
nucleus 1
تودۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] گروهی از پییاختهها که عموماً در دستگاه عصبی مرکزی قرار دارند و با بافههای یک عصب خاص ارتباط مستقیم دارند متـ . پیتوده
-
nerve accommodation, accommodation 4
تطابق عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بالا رفتن سطح آستانۀ تحریک در هنگام گذر مستمر یک محرک
-
neural presbycusis
پیرگوشی عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] پیرگوشی ناشی از فقدان پییاختههای شنوایی در حلزون
-
حمله عصبی
دیکشنری فارسی به عربی
هستيريا
-
درد عصبی
دیکشنری فارسی به عربی
الم الاعصاب
-
مرض عصبی
دیکشنری فارسی به عربی
الم الاعصاب
-
رشته عصبی
دیکشنری فارسی به عربی
عصب