کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشیقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشیقة
لغتنامه دهخدا
عشیقة. [ ع َق َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث عشیق ، به معنی معشوقه . (غیاث اللغات ). گویند: فلان عشیق و هی عشیقته ؛ یعنی آن دو نسبت بهم عشق میورزند. (از منتهی الارب ). یار. محبوب .
-
واژههای مشابه
-
عشيقة
دیکشنری عربی به فارسی
بانو , خانم , کدبانو , معشوقه , دلبر , يار
-
جستوجو در متن
-
دلبر
دیکشنری فارسی به عربی
حبيب , عشيقة
-
بانو
دیکشنری فارسی به عربی
رييسة , سيدة , عشيقة
-
خانم
دیکشنری فارسی به عربی
زوجة , سيدة , عشيقة
-
کدبانو
دیکشنری فارسی به عربی
ربة البيت , رييسة , سيدة , عشيقة
-
معشوقه
دیکشنری فارسی به عربی
بنت , حبيب , حصان , حيوان اليف , عشيقة , هب
-
یار
دیکشنری فارسی به عربی
حبيب , رفيق , زميل اللعب , شريک , صاحب , صديق , عشيقة , متنوع , مساعد , ملحق , ودي