کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عشیره
/'ašire/
معنی
قبیله؛ طایفه؛ خویشان و کسان نزدیک شخص.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آل، ایل، طیره، خاندان، خانواده، طایفه، قبیله
دیکشنری
tribe
-
جستوجوی دقیق
-
عشیره
واژگان مترادف و متضاد
آل، ایل، طیره، خاندان، خانواده، طایفه، قبیله
-
عشیره
فرهنگ فارسی معین
(عَ رِ) [ ع . عَشیرَة ] (اِ.) قبیله ، خویشان و نزدیکان .
-
عشیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عشیرَة، جمع: عشائر] 'ašire قبیله؛ طایفه؛ خویشان و کسان نزدیک شخص.
-
عشیره
دیکشنری فارسی به عربی
قبيلة
-
واژههای مشابه
-
عشیرة
لغتنامه دهخدا
عشیرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) برادران و قبیله و تبار و نزدیکان ازجانب آباء. (منتهی الارب ). خویشان و تبار و اهل خانه . (غیاث اللغات ). خویش نزدیک و خویشاوندان نزدیک . (دهار). خویشان و دودمان . (مهذب الاسماء). گروهی از قبیله ، کوچکتر از فصیله . (مفاتیح الع...
-
عشیرة
لغتنامه دهخدا
عشیرة. [ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) دهی است به یمامة. (منتهی الارب ). قلعه ای است کوچک بین ینبع و ذی المروة، که خرمای آن برتر از دیگر انواع خرمای حجاز است . (از معجم البلدان ).
-
عشیرة
لغتنامه دهخدا
عشیرة. [ ع ُ ش َرَ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) ناحیه ای است از ینبع بین مکه و مدینه ؛ و یکی از غزوات پیغمبر (ص ) در آنجا بوده است . (از معجم البلدان ). و رجوع به ذوالعشیرة شود.
-
عشيرة
دیکشنری عربی به فارسی
خاندان , خانواده , طايفه , قبيله , دسته
-
عشیره زامل
لغتنامه دهخدا
عشیره زامل .[ ع َ رِ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چنانه بخش شوش شهرستان دزفول . سکنه ٔ آن 700 تن . آب آن از چاه . محصول آن غلات دیمی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
غزوه ٔ عشیره
لغتنامه دهخدا
غزوه ٔ عشیره . [ غ َزْ وَ ی ِ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ ذی العشیره . رجوع به غزوه ٔ ذی العشیرة و عشیره و ذی العشیرة شود.
-
ایل و عشیره
فرهنگ گنجواژه
طایفه.
-
واژههای همآوا
-
اشیره
لغتنامه دهخدا
اشیره . [ ] (اِخ ) مجسمه ٔ چوبی اشتورت است . در تمام کتاب مقدس به همین معنی وارد گشته الا در کتاب پیدایش . لفظ عبرانیش غیر از این وبمعنی درخت زا میباشد. قوم اسرائیل محکوم بودند که اشیره را خراب کنند ولی بسیار اوقات در انجام دادن این مأموریت سهل انگا...