کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشیرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عشیرا
/'aširā/
معنی
= عشیران
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشیرا
لغتنامه دهخدا
عشیرا. [ ع َ ] (اِ) شعبه ای است از پرده های موسیقی . عشیران . عشرا. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عشیران شود.
-
عشیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] 'aširā = عشیران
-
جستوجو در متن
-
عشیران
لغتنامه دهخدا
عشیران . [ ع َ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) نام شعبه ای از بوسلیک ، که یکی از پرده های موسیقی است . (از غیاث اللغات ). || شعبه ٔ پنجم از شعب بیست وچهارگانه ٔ موسیقی که قدما آن را جزو «حسینی » میدانستند، ولی حسینی امروزه از قطعات «نوا» است . (فرهنگ فارسی م...
-
شعبه
لغتنامه دهخدا
شعبه .[ ش ُ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شعبة. شاخه . (ناظم الاطباء). شاخه ٔ درخت . شاخ درخت . (یادداشت مؤلف ) : این سید شعله ای بود از نور نبوت و شعبه ای از دوحه ٔرسالت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 247). مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من که بر هر شعبه ای مرغی شک...
-
ماده
لغتنامه دهخدا
ماده . [ دَ / دِ ] (ص اِ) مقابل نر. (آنندراج ). مؤنث و هر حیوانی که دارای آلات تأنیث باشد و بزاید. ج ، مادگان . (ناظم الاطباء). در لهجه ٔ مرکزی ، به کسر دال [ دِ ] . پهلوی ، «ماتک » (مؤنث ). کردی ،«مادک » (گاومیش ماده ). کردی دخیل ، «ماده » (مؤنث...