کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشوه گری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عشوه گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹عشوهکار› 'ešvegar دارای ناز و کرشمه؛ عشوهپرداز؛ عشوهزن؛ عشوهساز.
-
عشوه پرانی
لهجه و گویش تهرانی
عشوه کردن
-
عشوه خرکی
لهجه و گویش تهرانی
عشوه ناشیانه
-
ناز شتری، عشوه شتری
لهجه و گویش تهرانی
نازناشیانه
-
عور و عشوه
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
غمزه و عِشوه
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
عشوه و قَمیش
فرهنگ گنجواژه
دلبری.
-
عشوه و ناز
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
عشوه شتری،()آمدن
لهجه و گویش تهرانی
عشوه ناشیانه
-
ناز و عشوه
فرهنگ گنجواژه
عشوه و ناز
-
واژههای همآوا
-
عشوهگری
واژگان مترادف و متضاد
افسونگری، دلال، دلبری، طنازی، غنج
-
جستوجو در متن
-
ناز و کرشمه
لهجه و گویش تهرانی
عشوه گری
-
شنگیدن
لهجه و گویش تهرانی
قابلیت انحراف داشتن، عشوه گری،به هوس و نشاط افتادن دل
-
پِرْپِرْ
لهجه و گویش گنابادی
perper در گویش گنابادی یعنی مژه بر هم زدن ، مژگان باز و بسته کردن ، عشوه گری با چشم ها ، پرش تصویر ، چشمک زدن