کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشمة
لغتنامه دهخدا
عشمة. [ ع َ ش َ م َ ] (ع اِمص ) آزمندی . (منتهی الارب ). طمع. (از اقرب الموارد). || (ص ) خشک از لاغری . || پاره ٔ نان خشک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) پیری و خرفی . || (ص ) پیر کلانسال از مرد و زن ، و پشت دوتای گام نزدیک نهنده . (من...
-
واژههای همآوا
-
اشمط
لغتنامه دهخدا
اشمط. [ اَ م َ ] (ع ص ) مرد سپیدسیاه موی . ج ، شُمط. (منتهی الارب ). مرد دومویه یعنی نیم پیر. (آنندراج ). نیم پیر. (دستوراللغة). آمیزه موی . دوموی . (زوزنی ) (تاج المصادر). مرد دوموی یعنی نیم پیر.دوموی . و انثی شَمْطاء. ج ، شُمْط. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
عشبة
لغتنامه دهخدا
عشبة. [ ع َ ش َ ب َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ کلان سال . (منتهی الارب ). ناب . شتر بزرگ سال . (از اقرب الموارد).عَشَمة. و رجوع به عشمة شود. || مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ). رجل قصیر. (از اقرب الموارد). || زن پست قامت زشت روی . (منتهی الارب ). زن کوتاه و ...
-
پیری
لغتنامه دهخدا
پیری . (حامص ) حالت و چگونی پیر. مقابل جوانی . سالخوردگی . کهنسالی . شیخوخیت . شیخوخت . شیب . (دهار). کبر. مشیب . (منتهی الارب ). شیبة. (دهار). شعرة. مهرمة. معتصر. نذیر. ابومالک . ابن مالک . ابن ماء. (مرصع). وضح .هدّ. ذرءة. قتیر. سعسعه . (منتهی الارب...
-
خشک
لغتنامه دهخدا
خشک . [ خ ُ ] (ص ) مقابل تر. (از برهان قاطع). یابس و چیزی که تری و رطوبت نداشته باشد . (از ناظم الاطباء). یابس . بِسَر. (یادداشت بخط مؤلف ). آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد. آب خود از دست داده . جاف . ضامل . هَشیم . (منتهی الارب ). حَفیف . (دهار...