کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشق لاتی، عشق لات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عِشق و حال
فرهنگ گنجواژه
خوشی وتفریح.
-
عِشق و وَفا
فرهنگ گنجواژه
آیین مهرورزی.
-
واژههای همآوا
-
عشق لاتی، عشق لات
لهجه و گویش تهرانی
کسی که علاقه زیادی به لات بازی دارد
-
جستوجو در متن
-
لچک
واژهنامه آزاد
لُچَک بر وزن کُمَک، در کشور افغانستان به معنی آدم لات و بی ادب به کار می رود. لُچَکانه یعنی لاتی یا بی ادبانه.
-
افلاس
لغتنامه دهخدا
افلاس . [ اِ ] (ع مص ) بی چیز شدن ، گویی درمهای او پشیز گشته یا بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی چیز شدن یعنی بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. بدانکه در این لفظ خاصیت باب افعال سلب مأخذ است . (آنندراج ) (غیاث اللغات...
-
خرابات
لغتنامه دهخدا
خرابات . [ خ َ ] (اِ) شرابخانه . بوزخانه . (از برهان قاطع). میخانه . (شرفنامه ٔ منیری ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (مأخوذ از زمخشری ). میکده : دفتر به دبستان بود و نقل به بازاروین نرد بجایی که خرابات خراب است . منوچهری .میفروش اندر خرابات ایمن است...
-
هبل
لغتنامه دهخدا
هبل . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) نام بتی که در کعبه بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بتی بود مر قریش را در کعبه . (معجم متن اللغة). نام بتی است که در زمان جاهلیت ، دو قبیله از عرب یعنی بنی کنانه و قریش آن را پرستش میکردند. مجسمه ٔ این بت به...
-
تن زدن
لغتنامه دهخدا
تن زدن . [ ت َ زَ دَ ](مص مرکب ) خاموش بودن و خاموش شدن . (برهان ) (ناظم الاطباء). کنایه از ساکت شدن است . (انجمن آرا). خاموش شدن . (غیاث اللغات ). ساکت شدن . خاموش بودن . (از فرهنگ رشیدی ). خموش بودن . (شرفنامه ٔ منیری ) : ای ابر بهمنی نه بچشم من ان...
-
منسوخ
لغتنامه دهخدا
منسوخ . [ م َ ] (ع ص ) نیست گردانیده شده و ردکرده شده . (غیاث ). محوشده و نابودگشته و باطل شده و متروک گشته و موقوف شده . (ناظم الاطباء). نسخ شده . زائل شده . ورافتاده . از تداول افتاده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نزد یک اختراع او منسوخ مایه ٔ کتبهای ی...
-
لا
لغتنامه دهخدا
لا. (ع حرف ) نه . نی . بی . نا: لاعلاج ، ناگزیر. لابد، ناچار. مقابل نعم : از کرم و نعمت و آلای اوکس نشنیده ست ز لب لای او. منوچهری .گفت لا و لا کرامة. (تاریخ بیهقی ص 369).مادر فرقان چه دانی تو که هفت آیت چراست یا شهادت را چرا همراه کردستند لا. ناصرخس...
-
دستبرد
لغتنامه دهخدا
دستبرد. [ دَ ب ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) دست بردن . بازی و گرو بردن از حریف . (برهان ). بازی بردن . (آنندراج ). بردن بازی . (از انجمن آرا). گرو برای حریف . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). سبقت گیری : به هر دست خواهی برون آی با من ز تو دستبرد و ز...