کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشرت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عشرت کده
لغتنامه دهخدا
عشرت کده . [ ع ِ رَ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) عشرتخانه . عشرتگاه . عشرت سرا. محل عیش و عشرت : باغ و عشرتکده ایوان به ملوک ارزانی ما فقیریم و گدا کوی بتان ما را بس . حافظ (از آنندراج ).رشک عشرتکده غمخانه ٔ درویشان است آسمان کاشی کاشانه ٔ درویشان است .ظ...
-
عشرت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹عشرتگاه› [قدیمی] 'ešratxāne محل عیشوعشرت؛ جای خوشگذرانی.
-
عشرت طلب
دیکشنری فارسی به عربی
راضي
-
مزرعچه ٔ عشرت آباد
لغتنامه دهخدا
مزرعچه ٔ عشرت آباد. [ م َ رَ چ َ / چ ِ ی ِ ع ِ رَ ] (اِخ ) مزرعه ای است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین ، در 24هزارگزی غرب نائین و 7هزارگزی راه اردستان به نائین ، در جلگه ٔ معتدل واقع و دارای یکصد تن سکنه است . آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت...
-
عیش و عشرت
فرهنگ گنجواژه
خوشگذرانی، شادکامی.
-
عِشرت و عیش
فرهنگ گنجواژه
بزم، خوشی.
-
جستوجو در متن
-
صفا کردن
لهجه و گویش تهرانی
عیش و عشرت کردن،کیف کردن
-
صفا کردن
فرهنگ فارسی معین
(صَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - آشتی کردن . 2 - عیش و عشرت کردن .
-
ولی کردن ( ((. کَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (مص .) 1 - ولی قرار دادن . 2 - جانشین کردن . 3 - کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن .
-
کامروایی کردن
لغتنامه دهخدا
کامروایی کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تمتع بردن .شادمانی و عشرت کردن . فرمانروایی کردن : ملکا بر بخور و کامروایی میکن هرگز این مملکت و دولت یغما نشود.منوچهری .
-
خوش گذراندن
لغتنامه دهخدا
خوش گذراندن . [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ذَ دَ ] (مص مرکب ) تفرج کردن . گشت و گذار کردن . به عیش و عشرت و راحت و بدون مرارت و زحمت زندگی کردن . (ناظم الاطباء).
-
گزین
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گزیدن) gozin ۱. = گزیدن۲. گزیننده (در ترکیب با کلمه دیگر): خلوتگزین، عشرتگزین.۳. گزیده؛ انتخابشده.〈 گزین کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] انتخاب کردن؛ برگزیدن.
-
عیش کردن
لغتنامه دهخدا
عیش کردن . [ ع َ / ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش گذراندن . عشرت کردن : به یاد مهربانان عیش میکردگهی میداد باده گاه میخورد. نظامی .دیدی که چه عیش کرد چون مردآن عاقبت آن فلان نیرزد.سعدی .
-
مساهاة
لغتنامه دهخدا
مساهاة. [ م ُ ] (ع مص ) ترک استقصا کردن در عیش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به نهایت نرسانیدن عشرت و شادمانی را. (ناظم الاطباء).
-
عشرة
لغتنامه دهخدا
عشرة. [ ع ِ رَ ] (ع اِمص ) آمیختگی و آمیزش . (منتهی الارب ). اسم است از «معاشرة» بمعنی مخالطت و آمیزش . (از اقرب الموارد). || خوشدلی . (منتهی الارب ). زندگانی نیک کردن . (کشاف اصطلاحات الفنون ). عشرت . رجوع به عشرت شود. || (اصطلاح تصوف ) لذت انس است ...