کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشایر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عشایر
/'ašāyer/
معنی
۱. اقوام کوچنشین که از طریق دامداری امرام معاش میکنند؛ ایلات.
۲. = عشیره
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشایر
فرهنگ فارسی معین
(عَ یِ) [ ع . عشائر ] (اِ.) جِ عشیره ؛ قبایل ، طوایف .
-
عشایر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عشائر، جمعِ عشیرَة] 'ašāyer ۱. اقوام کوچنشین که از طریق دامداری امرام معاش میکنند؛ ایلات.۲. = عشیره
-
جستوجو در متن
-
asceses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عشایر
-
nomadisms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عشایر
-
equinities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عشایر
-
وار
واژهنامه آزاد
جایی برای زندگی کردن عشایر
-
marges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عشایر، حاشیه، کنار، لبه
-
nomadism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عشایر، صحرانشینی، کوچ گری
-
بهون
واژهنامه آزاد
چادری که عشایر در آن سکونت می کنند
-
قاق
واژهنامه آزاد
(عشایر) نان خشک.
-
داوار
واژهنامه آزاد
چادر عشایر لر که از پشم بز درست می شد و از گرما و سرما جلوگیری می کرد و خانه ی مناسبی برای عشایر کوچ نشین بوده است.
-
احشام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمعِ حَشَم] 'ahšām ۱. = حشم۲. [قدیمی] عشایر.
-
جابارقة
لغتنامه دهخدا
جابارقة. [ ] (اِخ ) نام عشیره ای از عشایر کرد. (تاریخ کرد ص 115).
-
ملوک الطوایف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ملوکالطّوائف] [منسوخ] molukottavāyef مالکان و سران عشایر که بر رعایا و طوایف زیردست خود فرمانروایی کنند.