کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عسیر
/'asir/
معنی
دشوار؛ سخت؛ مشکل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عسیر
لغتنامه دهخدا
عسیر. [ ع َ ] (اِخ ) چاهی است در مدینه ازآن ِ ابوامیه ٔ مخزومی ، و پیامبر (ص ) آن را الیسیرة نامیده است . (از معجم البلدان ).
-
عسیر
لغتنامه دهخدا
عسیر. [ ع َ ] (ع ص ) دشوار. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (دهار). صعب . (اقرب الموارد).دشخوار. سخت . عَسِر. مشکل . مقابل یسیر : وَرْمان همی بباید او را شناختن بی چون و بی چگونه طریقیست بس عسیر. ناصرخسرو.- حاجة عسیر ؛ نیاز دشوار. (منتهی الارب ). حاجت ...
-
عسیر
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ص .) سخت ، دشوار.
-
عسیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asir دشوار؛ سخت؛ مشکل.
-
واژههای مشابه
-
عَسِيرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
سخت و دشوار(که سختي و دشواريش ماندگار است)
-
واژههای همآوا
-
عثیر
لغتنامه دهخدا
عثیر. [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است به شام . (معجم البلدان ).
-
عثیر
لغتنامه دهخدا
عثیر. [ ع َ ] (ع مص ) شکوخیدن و به سر درافتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
عثیر
لغتنامه دهخدا
عثیر. [ ع ِ ی َ ] (ع اِ) خاک . || گرد. || گل و لای که به اطراف پایها زیر و بالا کرده باشی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نشان پنهان . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : واز عثیر عبیربیز ادهم جهانگرد... خاک آن وادی را...خاصیت سرمه ٔ اصفهانی بخشیده ....
-
عصیر
لغتنامه دهخدا
عصیر. [ع َ ] (ع ص ) شلپیده . (منتهی الارب ). معصور و فشرده شده . (از اقرب الموارد). || (اِ) آنچه که به فشاردن بیرون آید از آب و مایع و نحو آن . (منتهی الارب ). آنچه به فشاردن و عَصر بیرون آید. (از اقرب الموارد). شیره . (دستور اللغة) (نصاب ). شیره ٔ ا...
-
عصیر
واژگان مترادف و متضاد
آب، افشره، شیره، عصاره، فشرده
-
اثیر
واژگان مترادف و متضاد
اتر، مادهسیال
-
اسیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازداشت، بندی، دربند، دستگیر، زندانی، محبوس ۲. برده، بنده ۳. پابند، مقید ۴. دستخوش ۵. گرفتار، مبتلا ≠ آزاد، رها
-
اسیر
فرهنگ واژههای سره
برده، دستگیر