کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسو
لغتنامه دهخدا
اسو. [ اَ س ُوو ] (ع اِ) دارو. دوا. علاج . ج ، آسیه .
-
اسو
لغتنامه دهخدا
اسو. [ اَس ْوْ ] (ع مص ) دوا کردن . دارو کردن ِ جراحت . (زوزنی ). دارو کردن ِ خستگی . دارو بر جراحت کردن . (تاج المصادر). مرهم نهادن . علاج کردن . مداواة کردن . طبابت . || اصلاح کردن میان دو تن یا جماعتی را. نیک کردن میان قومی . (تاج المصادر بیهقی )....
-
اسو
لغتنامه دهخدا
اسو. [ اُ ] (اِمص ) مخفف اوسو باشدکه بمعنی ربودن و ربایندگی و ربایش است . (برهان ).
-
اسو
لغتنامه دهخدا
اسو. [ اُ س ُ ] (اِخ ) دره ٔ جبال پیرنه (پیرنه ٔ سفلی )، که سیلاب اسو از آن گذرد و بسیلاب اُلُرُن پیوندد.
-
آسو
واژهنامه آزاد
آسو (ئاسو) یکی از نام های پسران و دختران در غرب ایران (کردستان) است. این نام از ریشه کردی و به معنای افق است.
-
جستوجو در متن
-
عسوة
لغتنامه دهخدا
عسوة. [ ع َس ْ وَ ] (ع مص ) مسن گشتن و پیر شدن . (از اقرب الموارد). عسو [ ع َس ْوْ / ع ُ س ُوو ] . عَساء. عُسی ّ. رجوع به عسو شود.
-
عسی
لغتنامه دهخدا
عسی . [ ع ُ سی ی ] (ع مص ) به غایت پیری رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). مسن گشتن . (از اقرب الموارد). عسو [ ع َس ْوْ / ع ُ س ُوو ] . عَساء. عَسْوة. رجوع به عسو شود.
-
عساء
لغتنامه دهخدا
عساء. [ ع َ ] (ع مص ) درشت و خشک گردیدن نبات و سطبر شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سخت خشک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). عَسی ̍. (اقرب الموارد). و رجوع به عَسی ̍ شود. || نیک تاریک گشتن شب . (از منتهی الارب ). سخت شدن تاریکی شب . (از اقرب الموا...
-
شمع
لغتنامه دهخدا
شمع. [ ش َم ْ / ش َ م َ ] (ع اِ) موم شمع (و آن مولد است ). (منتهی الارب ). موم عسل که از آن برای روشنایی استفاده کنند. (از اقرب الموارد). موم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از غیاث ) (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ابومونس . (از منتهی الارب ) (ده...