کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسل بلیلج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عسل طبرزد
لغتنامه دهخدا
عسل طبرزد. [ ع َ س َ ل ِ طَ ب َ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل الطبرزد. شیره ٔ نبات . (مخزن الادویة) (بحر الجواهر) (برهان قاطع) (آنندراج ). مایه ٔ نبات . آب نبات .
-
عسل قصب
لغتنامه دهخدا
عسل قصب . [ ع َ س َ ل ِ ق َ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب نیشکر به قوام آورده . (یادداشت مرحوم دهخدا). عسل القصب . و رجوع به عسل القصب شود.
-
عسل لبن
لغتنامه دهخدا
عسل لبن . [ ع َ س َ ل ِ ل َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از صمغ باشد که آن را مانند کندر بسوزانند، و بعربی میعه ٔ سائله خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ). عسل اللبنی . رجوع به عسل اللبنی شود.
-
عسل لبنی
لغتنامه دهخدا
عسل لبنی . [ ع َ س َ ل ِل ُ نا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میعه ٔ سائله . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). عسل اللبنی . رجوع به عسل اللبنی شود.
-
عسل ماذی
لغتنامه دهخدا
عسل ماذی . [ ع َ س َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل نحل .(مخزن الادویة). انگبین سفید. و رجوع به ماذی شود.
-
عسل مصفی
لغتنامه دهخدا
عسل مصفی . [ ع َ س َ ل ِ م ُ ص َف ْ فا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عسل موم گرفته ٔ صاف کرده . (ناظم الاطباء). عسلی که مومش را گرفته و تصفیه کرده باشند. عسل پالوده . (فرهنگ فارسی معین ) : فیها انهار من ماء غیر آسن ... و انهار من عسل مصفی . (قرآن 15/47)؛...
-
عسل هلیلج
لغتنامه دهخدا
عسل هلیلج . [ ع َ س َ ل ِ هََ لی ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل مربی به هلیلج است . (از فهرست مخزن الادویة). و رجوع به هلیلج شود.
-
عسل یابس
لغتنامه دهخدا
عسل یابس . [ ع َ س َ ل ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشکنگبین است ، و طعام طیب رقیق را نامند. (مخزن الادویة). و رجوع به عسل خشک و خشک انگبین شود.
-
عسل البلادر
لغتنامه دهخدا
عسل البلادر. [ ع َ س َلُل ْ ب َ دُ ] (ع اِ مرکب ) رطوبت سیاهی است که در جوف بلادر است . (مخزن الادویة). ماده ٔ لزجی که در درون بلادر است به رنگ خون . رجوع به عسل بلادر و بلادر شود.
-
عسل الحاج
لغتنامه دهخدا
عسل الحاج . [ ع َ س َ لُل ْ ] (ع اِ مرکب ) ترنجبین است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به ترنجبین شود.
-
عسل الخلاف
لغتنامه دهخدا
عسل الخلاف . [ ع َ س َ لُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) شیرخشتی است که از درخت بید بعمل می آید. (مخزن الادویة).
-
عسل الرمث
لغتنامه دهخدا
عسل الرمث . [ ع َ س َ لُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) سپیدئی است مانند مروارید. (منتهی الارب ). چیزی است سپیدمانند جُمان و مروارید. (از اقرب الموارد). شبنمی است که بر درخت رمث نشیند، و آن چیزی است سفید و شیرین ، و گفته اند که آن شکر تیغال است . (مخزن الادویة)...
-
عسل الطبرزد
لغتنامه دهخدا
عسل الطبرزد. [ ع َ س َ لُطْ طَ ب َ زَ ] (ع اِ مرکب ) شیره ٔ نبات . عسل طبرزد. رجوع به عسل طبرزد شود.
-
عسل القسب
لغتنامه دهخدا
عسل القسب . [ ع َ س َ لُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) عسلی است که از خرمای خشک به طبخ و فشردن و به قوام آوردن بعمل آورند. (مخزن الادویة).
-
عسل القصب
لغتنامه دهخدا
عسل القصب . [ ع َ س َ لُل ْق َ ص َ ] (ع اِ مرکب ) آب نیشکر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). شکر. سکر. افشرده ٔ نیشکر. ماء قصب السکر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و منهم من یغش المهلبیة بعسل القصب . (معالم القربة ص 107).