کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسعس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عصعص
لغتنامه دهخدا
عصعص . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) گوشت باطن الیه ٔ گوسپند یا بن دم و استخوان دمغزه . (منتهی الارب ). استخوان مابین هر دو سرین قریب از مقعد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عَجب و استخوان دم . (از اقرب الموارد). مهره هاست که نشستن مردم بر آن باشد... و عدد آن سه اس...
-
اثاث
واژگان مترادف و متضاد
ابزار، اثاثیه، اسباب، رخت، سامان، عقار، کالا، لوازم، متاع
-
اساس
واژگان مترادف و متضاد
اصل، بن، بنیان، بنیاد، پایه، پی، زمینه، شالوده، قاعده، کنه، ماخذ، مبنا، محور، مناط، نهاد
-
اساس
فرهنگ واژههای سره
بنیاد، پایه، شالوده، زیرساخت
-
اثاث
فرهنگ واژههای سره
کاچال
-
اساس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'asās پی؛ بنیاد؛ پایه؛ شالوده.
-
اثاث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'asās لوازم خانه یا محل کار.
-
اثاث
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] ( اِ.) جنس ، کالا.
-
اس اس
فرهنگ فارسی معین
(اِ. اِ)(اِ.) (آلما.) مخفف شوتز اشتانل ، عنوان سازمان مخوف هیتلری . پس از پایان جنگ جهانی دوم دادگاه نورنبرگ این سازمان را سازمانی جنایت کار خواند.
-
اساس
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پی ، بنیاد، شالوده . 2 - یکی از مراتب دعوت اسماعیلیان .
-
عصعص
فرهنگ فارسی معین
(عُ عُ) [ ع . ] (اِ.) دنبالچه ؛ ج . عصاعص .
-
آساس
لغتنامه دهخدا
آساس . (ع اِ) ج ِ اَسَس . بنیادها.
-
اثاث
لغتنامه دهخدا
اثاث . [ اَ ] (ع اِ) رخت خانه و قماش خانه . (مؤید).- اثاث البیت ؛ رخت خانه . مبل . || همه ٔ مال (از شترو گوسپند و بنده و کالای خانه ). کارفرمای خانه چون دیگ و تبر و غیره . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء).متاع . کالا. (دستوراللغه ). کاخال . سپار...
-
اثاث
لغتنامه دهخدا
اثاث . [ اِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَث ّ و اثیث .
-
اثاث
لغتنامه دهخدا
اثاث . [اَ ] (ع مص ) انبوه شدن (گیاه ). (منتهی الارب ). بسیار شدن . || کلان سرین شدن (زن ). (منتهی الارب ).