کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسد
لغتنامه دهخدا
اسد. [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اَسَد. شیران . (منتهی الارب ). - اسدالغابة ؛ شیران بیشه .
-
اسد
لغتنامه دهخدا
اسد. [ اُ س ُ ] (ع اِ) ج ِ اَسد. شیران . (منتهی الارب ). || ج ِ اسادة.
-
اسد
لغتنامه دهخدا
اسد. [اَ س َ ] (اِخ ) برج پنجم از بروج فلک . (غیاث ). خانه ٔ آفتاب . (مفاتیح العلوم ).بیت آفتاب . نام صورت پنجم از صور بروج فلکیه است میان سرطان و سنبله و آن را برمثال شیری توهم کرده اند و کواکب آن بیست وهفت است و خارج از صورت هشت کوکب ، واز کواکب او...
-
اسد
لغتنامه دهخدا
اسد.[ اِس ْ س َ ] (ع ص ، اِ) بُز کلان سال . (منتهی الارب ).
-
اصد
لغتنامه دهخدا
اصد. [ اِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ اِصْدة. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ). رجوع به اِصْدة شود.
-
اصد
لغتنامه دهخدا
اصد. [ اُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ اُصْدة. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به اُصْدة شود.
-
اصد
لغتنامه دهخدا
اصد. [ اُ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ اِصاد. (قطر المحیط). رجوع به اصاد شود.
-
جستوجو در متن
-
گائیدن
لغتنامه دهخدا
گائیدن . [ دَ ] (مص ) آرامیدن . آرمیدن . جماع کردن . (غیاث ) (آنندراج ). استنکاح . (منتهی الارب ). اعذاف . توضم . خج . خجخجة. دجل . دح . زکاء. شفته . عزج . عزد. عزر. عزط. عزلبة. عسد. عسل .عفج . غسل . غُسل . تغسیل . غشیان . مفاتحه . نخب . نخج . نیرجة....
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...