کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسجد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عسجد
/'asja(o)d/
معنی
۱. زر.
۲. گوهر، مانند یاقوت، مروارید، و امثال آنها.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
زر، طلا ≠ سیم، فضه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عسجد
لغتنامه دهخدا
عسجد. [ ع َ ج َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است در عینة، و نام آن در شعر رِزاخ بن ربیعه ٔ عُذری آمده است و شتران عسجدی بدانجا منسوبند. و آن را عسجر، به راء نیز خوانده اند. (از معجم البلدان ).
-
عسجد
لغتنامه دهخدا
عسجد. [ ع َ ج َ ] (ع اِ) زر، و جوهر هر قسم که باشد مانند مروارید و یاقوت . (منتهی الارب ). زر. (دهار). زر و طلا، و بمعنی جواهر چون دُر ویاقوت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). طلا، و گویند هر نوع جوهر چون یاقوت و درّ. (از اقرب الموارد). اسحاق بن ابراهیم ف...
-
عسجد
واژگان مترادف و متضاد
زر، طلا ≠ سیم، فضه
-
عسجد
فرهنگ فارسی معین
(عَ سْ جَ) [ ع . ] (اِ.) زر، گوهر.
-
عسجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عسجَد] [قدیمی] 'asja(o)d ۱. زر.۲. گوهر، مانند یاقوت، مروارید، و امثال آنها.
-
واژههای همآوا
-
اسجد
لغتنامه دهخدا
اسجد. [ اَ ج َ ] (ع ص ) آماسیده پای . (منتهی الارب ).
-
أَسْجُدَ
فرهنگ واژگان قرآن
که سجده کنم
-
جستوجو در متن
-
ذهب
واژگان مترادف و متضاد
زخرف، زر، طلا، عسجد
-
عسجر
لغتنامه دهخدا
عسجر. [ ع َ ج َ ] (اِخ ) جایگاهی است در نزدیکی مکه . و برخی آن را محرف عسجد دانسته اند. (از معجم البلدان ). و رجوع به عسجد (اِخ ) شود.
-
طلی
واژگان مترادف و متضاد
۱. طلا، زر، عسجد ۲. ضماد، مرهم
-
ذهب
فرهنگ فارسی معین
(ذَ هَ) [ ع . ] (اِ.) زر، طلا، عسجد.
-
طلا
واژگان مترادف و متضاد
۱. ذهب، زخرف، زر، عسجد ≠ سیم، فضه، نقره ۲. شی کمیاب، شخصبسیارارزشمند ۳. شراب، می پخته
-
عسجدی
لغتنامه دهخدا
عسجدی . [ ع َ ج َ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به عسجد. زرین . و رجوع به عسجد شود. || شیوه ای از خط : و این آلت [ یعنی قلم ] که یاد کرده آمد سه گونه نهاده اند، یکی محرف تمام ، و آن خط کز آن قلم آید آن را لجینی خوانند یعنی خط سیمین . دیگر مستوی ، و آن خط ...