کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عسامة
لغتنامه دهخدا
عسامة. [ ع َس ْ سا م َ ] (اِخ ) ابن عمروبن علقمه ٔ مَعافری ، مکنی به ابوداجن . از امرای مصر بود و چند بار شرطه ٔ آنجا را بعهده گرفت . و موسی بن مصعب او را به نیابت خود امیر آنجا کرد و چون بسال 168 هَ .ق . مصعب بقتل رسید مهدی عباسی او را امارت مصر بدا...
-
عسامة
لغتنامه دهخدا
عسامة. [ ع َس ْ سا م َ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ بنی رکب ، منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283).
-
واژههای همآوا
-
عثامة
لغتنامه دهخدا
عثامة. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن قیس صحابی است . (منتهی الارب ).
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) گران کردن بها را. || پرسیدن بهای چیزی را. سؤال کردن بها را از کسی . (منتهی الارب ). || چرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گو بر سر چاه کردن . || نظر انداختن بر کسی . (منتهی الارب ).
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن اخدری شقری . صحابیست . وی ببصره نزول کرد و فقط یک حدیث از او نقل شده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن زید مکنی به ابی خالد. وی وزارت یزیدبن عبدالملک داشت . (دستورالوزراء ص 21) (حبیب السیر جزو2 از ج 2 ص 64).
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن زیدبن حارثة. یا اسامة الحب ، مولی رسول اﷲ (ص ). صحابی است و مکنی به ابی محمد یا ابی زید یا ابی جارجه . مادر وی ام ایمن خاصه ٔ حضرت رسول (ص ) است . مؤلف تاج العروس گوید: و ذوالبُطَین لقب اسامةبن زید رضی اﷲ تعالی عنه . قال...
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن سفیان سجزی نحوی .وی از نحویان و شعرای سجستان است . ابوالحسن بیهقی در کتاب الوشاح ذکر او آورده است . و از اشعار اوست :ابی النأی الا ان یجدد لی ذکری لمن ودعینی وهی لاتملک العبراو قالت رعاک اللّ̍ه ماخلت اننی اراک تسلی او تط...
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن شریک ثعلبی . یکی از صحابه . وی بعدها در کوفه اقامت گزید. بعضی احادیث شریفه از او نقل کرده اند از جمله : عباداﷲ تداووافان اﷲ لایضع داءً الاّ وضع له دواءً الا الهرم . و نیز: خیر ما اعطی الرجل خلق حسن . (قاموس الاعلام ترکی )...
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن عمیر هذلی . صحابیست . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مالک بن قهم مکنی به ابی العشراء الدّارمی . یکی از تابعین و از مشاهیر حفاظ. بعضی وی را از صحابه گفته اند ولی محققاً به درک فیض حضور حضرت نبوی نایل نیامده است . و روایات وی خالی از غش نیست . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مرشدبن علی بن مقلدبن نصربن منقذ الکنانی و الکلبی الشیزری الملقب بمؤیدالدولةمجدالدین و المکنی بابی المظفر از اکابر بنی منقذ اصحاب قلعه ٔ شیزر و یکی از علماء و از شجعان آنجا. او را در فنون ادب تصانیف عدیده است و ابوالبرکات...
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ثعلبی . رجوع به اسامةبن شریک شود.
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دارمی . رجوع به اسامةبن مالک شود.