کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزیمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
عزیمة
لغتنامه دهخدا
عزیمة. [ ع َ م َ ] (ع اِمص ، اِ) اراده ٔ مؤکد.(از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). صریمة. مَریر. مریرة [ م َ رَ / م ِرْ ری رَ ] . اندیشه . آهنگ . عزیمت . رجوع به عزیمت شود. || تعویذ. (ناظم الاطباء). رقیة. (اقرب الموارد). افسون . (دهار). عزیمت . ر...
-
عزیمة
لغتنامه دهخدا
عزیمة. [ ع َ م َ ] (ع مص ) آهنگ نمودن بر امر و دل نهادن و کوشش کردن . (از منتهی الارب ). دل بر کاری نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ). عزم [ ع َ / ع ُ ] . عَزیم . معزم [ م َ زَ / زِ ] . عُزمان . و رجوع به عَزم شود.
-
عذیمة
لغتنامه دهخدا
عذیمة. [ ع َ م َ ] (ع اِمص ) نکوهش . || گزیدگی و خاییدگی . ج ، عذائم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) خرمابن که بار آن خسته نداشته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عظیمة
لغتنامه دهخدا
عظیمة. [ ع َ م َ ] (ع ص ) مؤنث عظیم . بزرگ . و رجوع به عظیم شود. || کبیره . (اقرب الموارد). گناه بزرگ . || (اِ) سختی و بلای سخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عَظائم . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
عزایم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عزائم، جمعِ عزیمَة] [قدیمی] 'azāyem = عزیمت
-
صریمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صریمَة] [قدیمی] sarimat عزیمت.
-
departure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عزیمت، خروج، عزیمت، حرکت، انحراف، کوچ، فراق، مرگ
-
point of departure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه عزیمت
-
رختبستن
واژگان مترادف و متضاد
سفررفتن، عزیمت کردن، مسافرت کردن
-
واگشت
واژگان مترادف و متضاد
بازگشت، رجعت، مراجعت، ≠ عزیمت
-
نقلمکان
واژگان مترادف و متضاد
جابجایی، سفر، عزیمت، کوچ
-
ءَامِّينَ
فرهنگ واژگان قرآن
پويندگان - رهپويان -قاصدان(آنان که قصد عزيمت به جايي کرده اند)
-
مراجعت کردن
واژگان مترادف و متضاد
بازگشتن، بر گشتن، رجعت کردن ≠ رفتن، عزیمت کردن
-
بازآیی
واژگان مترادف و متضاد
بازگشت، برگشت، رجعت، مراجعت ≠ عزیمت