کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزوق
لغتنامه دهخدا
عزوق . [ ع َزْ وَ ] (ع اِ) بار درخت پسته در حال بی مغزیش ، و آن در دباغت بکار آید. یا بار درختی بدمزه ٔ زبان گز. (منتهی الارب ). بار درخت پسته را گویند و بپارسی پسته گویند، چون مغز نباشد دردهد و پوستها را برآیند، و پارسیان او را قزغند گویند و بزغند ن...
-
واژههای همآوا
-
عذوق
لغتنامه دهخدا
عذوق . [ ع ُ ] (ع اِ) عِذق . رجوع به عِذق شود.
-
آزوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āzuq = آذوقه
-
آزوغ
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) نک آزغ .
-
آزوغ
لغتنامه دهخدا
آزوغ . (اِ) آزغ . آژغ . آژوغ .
-
ازوغ
لغتنامه دهخدا
ازوغ . [ اَ ] (اِ) رجوع به آزغ و ازغ و ازگ شود.