کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزوب
لغتنامه دهخدا
عزوب . [ ع ُ ] (ع مص ) پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دور شدن . (دهار). دور شدن و غایب گشتن و مخفی شدن . (از اقرب الموارد): عزب عنه حلمه ؛ بردباریش از وی دور شد و بردباری نکرد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). |...
-
واژههای همآوا
-
عذوب
لغتنامه دهخدا
عذوب . [ ع َ ] (ع ص ) کسی که از شدت تشنگی نخورد. (ناظم الاطباء). || آنکه میان او و میان آسمان حائل نباشد. || ستور ایستاده که آب و علف نخورد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
عظوب
لغتنامه دهخدا
عظوب . [ ع ُ ] (ع مص ) لازم گرفتن کسی را و شکیبائی کردن بر او. || قیام نمودن بر مال خود. || خشک شدن پوست . || درشت گردیدن دست از کار کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَظب . رجوع به عظب شود.
-
عضوب
لغتنامه دهخدا
عضوب . [ ع ُ ] (ع مص ) چرب زبان گردیدن . (از منتهی الارب ). عضب شدن . (از اقرب الموارد). و رجوع به عضب شود. || تیز گشتن شمشیر. (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
عزب
لغتنامه دهخدا
عزب . [ع َ ] (ع مص ) غایب شدن شوی زن در ایام طهر. (از منتهی الارب ): عزب طهر المراءة؛ همسر آن زن از وی غایب شد. (از اقرب الموارد). عُزوب . رجوع به عزوب شود. || خالی و ویران گردیدن زمین . (از منتهی الارب ): عزبت الارض ؛ آن سرزمین خالی از سکنه شد، خواه...
-
لَا يَعْزُبُ
فرهنگ واژگان قرآن
پوشیده نیست (کلمه عزوب که فعل مضارع يعزب از آن گرفته شده به معناي غيبت و دوري و خفاء است ، و اين تعبير اشاره دارد به اينکه همه اشياء عالم نزد خداي تعالي حاضرند ، و هيچ چيز از ساحت مقدس او غايب نيست ، و او هر چيزي را در کتابي حفظ و ضبط کرده و از آن کت...
-
مَا يَعْزُبُ
فرهنگ واژگان قرآن
پوشیده نیست - دور نیست - حاضر است (کلمه عزوب که فعل مضارع يعزب از آن گرفته شده به معناي غيبت و دوري و خفاء است ومنظور از عبارت "وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي ﭐلْأَرْضِ وَلَا فِي ﭐلسَّمَاءِ "این است که :همه اشياء عالم نزد خداي...
-
اعزب
لغتنامه دهخدا
اعزب . [ اَ زَ ] (ع ص ) مرد بی زن . (ناظم الاطباء). مرد بی زن . هوقلیل . او لاتقل : اعزب ، للرجل الذی لا اهل له و یقال : رجل عزب و امراءة عزباء. (منتهی الارب ). آنکه او را زن نباشد. و این نادر است و بیشتر عَزَب و عزیب گویندو مؤنث آن عزباء است . (از ...
-
پنهان شدن
لغتنامه دهخدا
پنهان شدن . [ پ َ/ پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اختفاء. اکتتام . جبوء. جباء. اختباء. انِّماس . (منتهی الارب ). مخفی شدن . پوشیده شدن . استخفاء. اجتنان . تذعلب . اکتنان . ضب ء. ضبوء. (منتهی الارب ) (صراح ). استسرار. (زوزنی ) (منتهی الارب ). اذلیلاء. (منتهی...
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...