کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزهاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزهاء
لغتنامه دهخدا
عزهاء. [ ع ِ ] (ع ص ) بمعنی عزه [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] است . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عزه شود.
-
واژههای همآوا
-
اضحاء
لغتنامه دهخدا
اضحاء. [ اِ ] (ع مص ) داخل ظهر شدن . (از اقرب الموارد). در چاشتگاه شدن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). در ضحی درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چیزی را ظاهر کردن . (از اقرب الموارد). هویدا نمودن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ظاه...
-
اضهاء
لغتنامه دهخدا
اضهاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ضَهْوة، بمعنی برکه ٔ آب . (از اقرب الموارد). ج ِ ضهوة، ایستادنگاه آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اضهاء
لغتنامه دهخدا
اضهاء. [ اِ ] (ع مص ) درخت ضَهْیاء را چرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چرانیدن شتر را درخت ضَهْیاء. (آنندراج ). چرانیدن چوپان شتر خود را در ضَهْیاء . و رجوع به ضَهْیاء شود. || زن ضهیاء را بنکاح درآوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و ضَهْیاء (...
-
ازهاء
لغتنامه دهخدا
ازهاء. [ اِ ] (ع مص ) ناز کردن . (منتهی الارب ). تکبر کردن . || دراز شدن ، چنانکه نخل . (منتهی الارب ). || صاحب غوره ٔ رنگین شدن خرما. (از منتهی الارب ). || ازهاء بُسر؛ رنگ گرفتن غوره ٔ خرما. (منتهی الارب ). سرخ و زرد شدن غوره ٔ خرما. (تاج المصادر بی...
-
جستوجو در متن
-
عزاهی
لغتنامه دهخدا
عزاهی . [ ع َ / ع َ هی ی ] (ع ص ، اِ) عزاه . عِزهون . ج ِ عزه [ ع ِ / ع َ زِ ] و عزهی [ ع ِ ها / ع ِ هی ی ] و عزهاء و عزهاة و عِنزهو و عِنزَهوة و عُنْزُهانی . (اقرب الموارد). رجوع به هر یک از لغات فوق شود.
-
عزه
لغتنامه دهخدا
عزه . [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] (ع ص ) مرد که طرب و جماع رادوست ندارد و بازگردنده از آن . یا ناکس . یا آن که نپوشد کینه ٔ صاحب خود را. (منتهی الارب ): رجل عزه ؛ مرد روی گردان از لهو و از زنان که از آنها بطرب نیاید و از آنها دوری جوید. و گویند شخص لئیم...
-
عنزهانی
لغتنامه دهخدا
عنزهانی . [ ع ُ زُ نی ی ] (ع ص ) مردی که طرب و جماع دوست ندارد و بازگردنده ٔ از آن ، و یا ناکس ، و یا آنکه نپوشد کینه ٔ صاحب خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد رویگردان از لهو و از زنان ، که از آنها به طرب نیاید واز آنها دور شود، و گویند مرد ...
-
ناکس
لغتنامه دهخدا
ناکس . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدسرشت . فرومایه . کمینه . دون . پست . خوار. ذلیل . (از ناظم الاطباء). دنی . (دهار) (منتهی الارب ). خسیس . (زمخشری ) (دهار). مردم فرومایه و بدجوهر. (آنندراج ). رذل . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). نالایق . نااهل . (غیاث ). ...