کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزلت گزین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عزلت گزین
/'ozlatgozin/
معنی
عزلتگزیننده؛ گوشهنشین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزلت گزین
لغتنامه دهخدا
عزلت گزین . [ ع ُ ل َ گ ُ ] (نف مرکب ) عزلت گزیننده . آنکه عزلت و تنهائی و گوشه نشینی و خلوت را دوست میدارد. (ناظم الاطباء). گوشه نشین . معتزل . منزوی . || عابد و مرتاض . (آنندراج ). عزلت دوست . و رجوع به عزلت دوست شود.
-
عزلت گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ozlatgozin عزلتگزیننده؛ گوشهنشین.
-
واژههای مشابه
-
عَزَلْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
کناره گيري کردي
-
عزلت گرفتن
لغتنامه دهخدا
عزلت گرفتن . [ ع ُ ل َگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گوشه نشینی . کناره گرفتن . کناره گیری کردن . گوشه گیری کردن . گوشه گرفتن : خردمندان ... از جنگ عزلت گرفته اند. (کلیله و دمنه ).مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمرچنان اسیر گرفتی که باز تیهو را.سعدی .
-
عزلت گزیدن
لغتنامه دهخدا
عزلت گزیدن . [ ع ُ ل َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گوشه نشینی اختیار کردن . ترک مراوده با مردمان نمودن و به عبادت پروردگار مشغول شدن . (ناظم الاطباء) : چون شترمرغی ّ ما سیمرغ دیدلاجرم ازننگ ما عزلت گزید. عطار.بقیه ٔ عمر در گوشه ای نشینم و عزلت گزینم . (گلستا...
-
عزلت کشیده
لغتنامه دهخدا
عزلت کشیده . [ ع ُ ل َ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که رنج عزلت تحمل کرده باشد. در گوشه گیری به سر برده : مردم سختی دیده و عزلت کشیده را خدمت فرماید. (مجالس سعدی ).
-
عزلت گزینی
لغتنامه دهخدا
عزلت گزینی . [ ع ُ ل َ گ ُ ] (حامص مرکب ) گوشه گیری و انزوا. (فرهنگ فارسی معین ).
-
عزلت نشین
لغتنامه دهخدا
عزلت نشین . [ ع ُ ل َن ِ ] (نف مرکب ) گوشه گیر. منزوی . معتزل : به عزلت نشینان صحرای دردبه ناخن کبودان سرمای سرد. نظامی .گروهی عمل دار عزلت نشین قدمهای خاکی دم آتشین .سعدی .
-
عزلت گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِخْتَلَي
-
واژههای همآوا
-
عزلتگزین
واژگان مترادف و متضاد
راهب، راهبه، عزلتجو، عزلتنشین، گوشهگیر، گوشهنشین، معتزل، معتکف، منزوی
-
جستوجو در متن
-
گوشه گزین
لغتنامه دهخدا
گوشه گزین . [ ش َ / ش ِ گ ُ] (نف مرکب ) عزلت گزین و خلوت گزین . (ناظم الاطباء).
-
anchoresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنگرگاه ها، زن گوشهنشین، زن عزلت گزین، راهبه