کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزرار
لغتنامه دهخدا
عزرار. [ ع َ ] (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اضرار
واژگان مترادف و متضاد
خسارت، خسران، زیان، ضرر
-
اضرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezrār ضرر رسانیدن؛ زیان رساندن؛ گزند رسانیدن.
-
اضرار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) ضرر رساندن ، گزند رساندن .
-
ازرار
لغتنامه دهخدا
ازرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زِرّ، به معنی گویک گریبان و جز آن . دگمه . تکمه .
-
ازرار
لغتنامه دهخدا
ازرار. [اِ ] (ع مص ) دم فروبردن ملخ بزمین تا بیضه نهد. (منتهی الارب ). || بند بکردن پیراهن را. (تاج المصادر بیهقی ). تکمه ساختن . دگمه بر جامه گذاشتن .
-
اضرار
لغتنامه دهخدا
اضرار. [ اَ ] (اِخ ) کوه کوچکی در کشور توارغ . || نام چند جایگاه در الجزایر. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
اضرار
لغتنامه دهخدا
اضرار. [ اَ ] (اِخ ) سرزمین بزرگی است در صحرای کبیر در میان تمیقتو و آیر. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
اضرار
لغتنامه دهخدا
اضرار. [ اَ ] (اِخ ) نام کشور کوهستانی پهناوری در جانب غربی آفریقا میان مراکش و سنگامبیاست و وسعت بسیاری از اقیانوس اطلس بسوی صحرای کبیر دارد. مرکز این سرزمین ودان است و شهرهای دیگری بنامهای شینکی ، عطر، و اویفت نیز در داخل آن کشور واقع است و اسکله ا...
-
اضرار
لغتنامه دهخدا
اضرار. [ اِ ] (ع مص ) گزندرسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). گزند رسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اضرار کسی را؛ زیان رسانیدن به وی . (از اقرب الموارد).ضرر رسانیدن . (غیاث ). زیان زدن به کسی : کوه بود آدم اگر پرمار نیست...
-
اضرار
لغتنامه دهخدا
اضرار. [اَ ] (ع اِ) ج ِ ضَرَر. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (ص ، اِ) ج ِ ضریر. (اقرب الموارد).
-
اظرار
لغتنامه دهخدا
اظرار. [ اِ ] (ع مص ) اظرار مرد؛ راه رفتن وی بر روی سنگ های تیز و سخت . (از اقرب الموارد). راه رفتن بر سنگ های تیز و سخت . (از متن اللغة). رفتن بر سنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن بر سنگهای تیز. (تاج المصادر بیهقی ). || اظرار رونده ؛ افتادن ...