کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزرائیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عزرائیل
/'ezrā'il/
معنی
ملکالموت؛ قابض ارواح؛ فرشتهای که جان مردم را میگیرد؛ جانستان؛ جانشکار؛ جانشکر؛ فرشتۀ مرگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اجل، ملکالموت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزرائیل
لغتنامه دهخدا
عزرائیل . [ ع ِ ] (اِخ ) نام ملک الموت ، و آن لغتی است عبرانی . (از اقرب الموارد). ملک مقرب است و او بنده ٔ خداست ، و عزرا در زبان سریانی بنده است و ئیل نام خدای تعالی ، و او قابض ارواح است . (غیاث اللغات ). فرشته ٔ مرگ . (دهار). ملک الموت و قابض ارو...
-
عزرائیل
واژگان مترادف و متضاد
اجل، ملکالموت
-
عزرائیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری] 'ezrā'il ملکالموت؛ قابض ارواح؛ فرشتهای که جان مردم را میگیرد؛ جانستان؛ جانشکار؛ جانشکر؛ فرشتۀ مرگ.
-
واژههای همآوا
-
ازرائیل
واژهنامه آزاد
فرشته مرگ
-
جستوجو در متن
-
عزرائل
لغتنامه دهخدا
عزرائل . [ ع ِ ءِ ] (اِخ ) تلفظی است از عزرائیل . (از ناظم الاطباء). و رجوع به عزرائیل شود.
-
بویحیی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: ابویحیی] [قدیمی، مجاز] buyahyā ملکالموت؛ عزرائیل.
-
ملک الموت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ملکالمَوت] [قدیمی] malakolmo[w]t فرشتهای که جان مردم را میگیرد؛ عزرائیل.
-
ابویحیی
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَ) [ ع . ] (اِمر.) عزرائیل .
-
قابض الارواح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹قابض ارواح› [قدیمی] qābezol'arvāh گیرندۀ جانها؛ جانگیر؛ جانستان؛ ملکالموت؛ عزرائیل.
-
جان هاگیر
واژهنامه آزاد
جان+ هاگیر (گیرنده)، کسی که جان را می گیرد، فرشته ی مرگ، عزرائیل؛ «جاناگیر» هم گفته می شود.
-
فرشته ٔ جان ستان
لغتنامه دهخدا
فرشته ٔ جان ستان . [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ ی ِ س ِ ] (اِخ ) عزرائیل . فرشته ٔ مرگ . ملک الموت . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به عزرائیل و فرشته ٔ مرگ شود.
-
هفت فرشته
لغتنامه دهخدا
هفت فرشته . [ هََ ف ِ رِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) هفت فرشته ٔ ایام هفته : اوریائیل ، جدیائیل ، شمائیل ، رفائیل ، عنائیل ، جبرائیل و عزرائیل .
-
جان گیر
لغتنامه دهخدا
جان گیر. (نف مرکب )کنایه از عزرائیل . (آنندراج ). گیرنده ٔ جان . قبض جان کننده . || مخفف جهانگیر. (ناظم الاطباء).