کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزت و خفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزت و خفت
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
واژههای مشابه
-
عِزّت تپان،عزت تپون،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
زیادی احترام گذاشتن
-
عزت جستن
لغتنامه دهخدا
عزت جستن . [ ع ِزْ زَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) جستجوی ارجمندی . سرافرازی خواستن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عزتالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: ezzatollāh) عزت خدا ، ارجمندی خداوندی .
-
ذی عزت
لغتنامه دهخدا
ذی عزت . [ ع ِزْ زَ ] (ع ص مرکب ) ارجمند. عزیز.
-
عَزّت زیاد
لهجه و گویش تهرانی
خداحافظ
-
عزت نفس داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِرامُ الذّات
-
جستوجو در متن
-
بادیة
لغتنامه دهخدا
بادیة. [ ی َ ] (ع اِ) بدو. صحرا. خلاف حضر. ج ، بادیات ، بَواد. (قطر المحیط). بوادی . (مهذب الاسماء). صحرا و بیابان . (غیاث ) (آنندراج ). خرابه . دشت بی آب وعلف : بادیه ٔ تیه ؛ صحرای تیه . (ناظم الاطباء). تأنیث بادی . صحرا. اهل البادیه ؛ تازیان چادرن...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (ع اِ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است . وجهش آنکه چون عیسی علیه السلام را بر آسمان بردند، طرطوس نام شخصی را که همشکل عیسی علیه السلام بود، بر دار کشیدند و بعد این واقعه تر...
-
جفت
لغتنامه دهخدا
جفت . [ ج ُ ] (ص ، اِ) زوج . مقابل فرد. (برهان ). ضد طاق . (انجمن آرا). هر عددی که نصف صحیح دارد مثل دو و چهار و شش و مقابل آن تا و طاق است مثل یک و سه و پنج . (فرهنگ نظام ). زکا. (ناظم الاطباء). شَفع. (ترجمان القرآن ). شفع مقابل وَتر. (تاج العروس )....
-
زه
لغتنامه دهخدا
زه . [ زِه ْ ] (اِ) بمعنی پاداش نیکی است . (برهان ) (آنندراج ). پاداش و جزا و مکافات و مزد و جزای نیکی . (ناظم الاطباء). || (صوت ) کلمه ای باشد که در محل تحسین گویند همچون آفرین و بارک اﷲ. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کلمه ای است که در محل ...