کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزت نفس داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزت نفس داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِرامُ الذّات
-
واژههای مشابه
-
عِزّت تپان،عزت تپون،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
زیادی احترام گذاشتن
-
عزت العابد
لغتنامه دهخدا
عزت العابد. [ ع ِزْ زَ تُل ْ ب ِ ] (اِخ ) احمد عزت بن محیی الدین ابوالهول (مسمی به هولوپاشا) ابن عمربن عبدالقادر عابد (1272 - 1343 هَ .ق .). از سیاستمداران مشهور دولت عثمانی بود. پس از فراغ از تحصیل روزنامه ای به زبان عربی و ترکی بنام دمشق منتشر ساخت...
-
عزت الفاروقی
لغتنامه دهخدا
عزت الفاروقی . [ ع ِزْ زَ تُل ْ ] (اِخ ) احمد عزت بن محمود فاروقی عمری . (1244-1310 هَ .ق .). شاعر و از اهالی موصل بود. وی به اسلامبول رفت و برخی از مناصب دولتی را عهده دار گشت . او راست : العقود الجوهریة، رحلة الی النجد، أحکام الاراضی دیوان شعر. (ا...
-
عزت جستن
لغتنامه دهخدا
عزت جستن . [ ع ِزْ زَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) جستجوی ارجمندی . سرافرازی خواستن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عزت یافتن
لغتنامه دهخدا
عزت یافتن . [ ع ِزْ زَ ت َ ] (مص مرکب ) ارجمند شدن . عزیز گشتن . دارای قدر و ارزش شدن . حرمت و اعتبار یافتن : عزیزی که هر کز درش سر بتافت به هر در که شد هیچ عزت نیافت .سعدی .
-
عزت آباد
لغتنامه دهخدا
عزت آباد. [ ع ِزْ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو از بخش مرکزی شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 110تن . آب آن از رودخانه ٔ هراز. محصول آن برنج ، کنف ، نی شکر و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
عزت آباد
لغتنامه دهخدا
عزت آباد. [ ع ِزْ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کشکوئیه ٔ شهرستان رفسنجان . سکنه ٔ آن 600 تن . آب آن از دو رشته قنات . محصول آن غلات ، لبنیات ، پسته ، پنبه و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
عزت آباد
لغتنامه دهخدا
عزت آباد. [ ع ِزْ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 117 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
عزت آباد
لغتنامه دهخدا
عزت آباد. [ ع ِزْ زَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کزاز پائین بخش سربند شهرستان اراک . سکنه ٔ آن 100تن . آب آن از چشمه ٔ محلی و رودخانه ٔ طوره . محصول آن غلات و چغندرقند و انگور است . نام قدیمی این آبادی پنجه علی بوده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
عزت ملک
لغتنامه دهخدا
عزت ملک . [ ع ِزْ زَ م َل ِ ] (اِخ ) وی همسر امیر شیخ حسن چوپانی (کوچک ) و اصلاً رومی بود. او را با امیر یعقوب شاه روابط عاشقانه بود، و به سال 744 هَ .ق . امیر شیخ حسن قشونی به سرکردگی سلیمان خان و امیر یعقوب شاه از امرای روم به تسخیر آن بلاد فرستاد ...
-
عزتالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: ezzatollāh) عزت خدا ، ارجمندی خداوندی .
-
علی عزت
لغتنامه دهخدا
علی عزت . [ ع َ ع ِزْ زَ ] (اِخ ) ابن بدوی مصری . وی ریاضیدان بود و مدتی در مدرسه ٔ مهندسخانه ٔ خدیویه علوم ریاضی را تدریس میکرد. و در ششم جمادی الثانیه ٔ سال 1289 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- الخلاصةالعزیة فی تهذیب الاصول الحسابیة. 2- النخبةالعزیة...
-
ذی عزت
لغتنامه دهخدا
ذی عزت . [ ع ِزْ زَ ] (ع ص مرکب ) ارجمند. عزیز.