کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عظت
لغتنامه دهخدا
عظت . [ ع ِ ظَ ] (ع اِمص ، اِ) عظة. نصیحت . پند. اندرز : چنانک دیگر متعدیان ناحفاظ را عبرت و عظت باشد. (سندبادنامه ص 77). رجوع به عظة و عظات شود.
-
عظة
لغتنامه دهخدا
عظة. [ ع َظْ ظَ ] (ع اِ) اسم المرة است مصدر عَظّ را. (از اقرب الموارد). رجوع به عظ شود. || سختی جنگ و شدت آن . (منتهی الارب ). شدت و سختی در جنگ . (از اقرب الموارد).
-
عظة
لغتنامه دهخدا
عظة. [ ع ِ ظَ ] (ع مص ) پند دادن کسی را به سخنان دل نرم کننده . (از منتهی الارب ). پند دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). نصیحت کردن و یادآوری کردن برای کسی از پاداش و مجازات ، آن چنانکه دل او را نرم کند.و گویند پند دادن کسی را بدانچه او را به توبه ...
-
عظة
لغتنامه دهخدا
عظة. [ ع ِ ظَ / ع َ ظَ ] (ع اِمص ، اِ) نصیحت و تذکر به عواقب کارها. پند. اندرز. || سخن واعظ.(از اقرب الموارد). ج ، عِظات . (از اقرب الموارد).
-
عضط
لغتنامه دهخدا
عضط. [ ع َ ] (ع مص ) حدث کردن وقت جماع . (منتهی الارب ).
-
عضة
لغتنامه دهخدا
عضة. [ ع َض ْ ض َ ] (ع اِ) گزیدگی . (ناظم الاطباء). یک بار گزیدن و گاز گرفتن .
-
عضة
لغتنامه دهخدا
عضة. [ ع ِ ض َ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). کذب . (ازاقرب الموارد). || بهتان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || افسون . (منتهی الارب ). سحر. (اقرب الموارد). || سخن چینی . (منتهی الارب ). ج عِضون . (منتهی الارب ) ...
-
ازت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: azote] (شیمی) 'azot = نیتروژن
-
ازت
فرهنگ فارسی معین
(اَ زُ) [ فر. ] ( اِ.) نیتروژن ، گازی است بی رنگ و بی بو و بی مزه . در آب بسیار کم حل می شود. علاوه بر هوا در سفیدة تخم مرغ و گوشت و شیر و همچنین در شوره یافت می شود.
-
عظت
فرهنگ فارسی معین
(عِ ظَ) [ ع . عظة ] 1 - (مص م .) نصیحت کردن . 2 - (اِ.) نصیحت .
-
اذط
لغتنامه دهخدا
اذط. [اَ ذَطط ] (ع ص ) مرد کج زنخ . (منتهی الارب ). کژزنخ .
-
ازت
لغتنامه دهخدا
ازت . [ اَ زُ ] (فرانسوی ، اِ) (از یونانی ، مرکب از ((اَ))، حرف نفی + زُئه ، حیات ) دمی باشد بسیط و بیرنگ و بی بو و بی طعم . چهارخمس ترکیب هوا از ازت است . یک لیتر ازت 1/258 گرم وزن دارد و وزن مخصوص آن 5/976 است .
-
ازط
لغتنامه دهخدا
ازط. [ اَ زَطط ] (ع ص ) مرد کج زنخ . || هموارروی . || کوسه . (منتهی الارب ).
-
عظت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عظة، جمع: عِظات] [قدیمی] 'ezat آنچه با آن پند میدهند؛ کلام واعظ؛ پند.
-
عُذْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
پناه بردم