کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عزوبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزوبَة] [قدیمی] 'ozubat عزب بودن؛ تنها بودن؛ بیهمسر بودن.
-
غیرمتاهل
واژگان مترادف و متضاد
عزب، مجرد ≠ خانهدار، متاهل
-
bach
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باخ، مجرد و عزب زندگی کردن
-
celibates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
celibates، عزب، شخص بی جفت
-
baching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بافندگی، مجرد و عزب زندگی کردن
-
خانهمانده
واژگان مترادف و متضاد
۱. شوهرنکرده، عزب ۲. ترشیده
-
متاهل
واژگان مترادف و متضاد
خانهدار، زندار، همسردار ≠ عزب، مجرد
-
بیزن
واژگان مترادف و متضاد
ارمل، بیهمسر، تنها، عزب، مجرد ≠ متاهل
-
celibate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلتیک، عزب، شخص بی جفت، مجرد، بی جفت
-
عزبی
لغتنامه دهخدا
عزبی . [ ع َ زَ ] (حامص ) عزب بودن و مجرد بودن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
لزب
لغتنامه دهخدا
لزب . [ ل َ زَ ] (ع ص ) عزَب لزب ، از اتباع است . (منتهی الارب ).
-
bachelors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارشناسی، عزب، لیسانسیه، مرد بی زن، زن بی شوهر، باشلیه، دانشیاب
-
bachelor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عزب، لیسانسیه، مرد بی زن، زن بی شوهر، باشلیه، دانشیاب
-
عزاب
لغتنامه دهخدا
عزاب . [ ع ُزْ زا ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَزَب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عزب شود. || ج ِ عَزَبة. (منتهی الارب از کسائی ) (آنندراج ). رجوع به عزبة شود.
-
عزوب
لغتنامه دهخدا
عزوب . [ ع ُ ] (ع مص ) پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دور شدن . (دهار). دور شدن و غایب گشتن و مخفی شدن . (از اقرب الموارد): عزب عنه حلمه ؛ بردباریش از وی دور شد و بردباری نکرد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). |...