کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عریشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عریشی
لغتنامه دهخدا
عریشی . [ ع َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن فتح عریشی ، مکنی به ابوالعباس . شاعر و فقیه و محدث بود، و نسبت وی به شهر عریش مصر است . پسرش ابوالفضل شعیب بن احمد و نوه اش ابواسحاق ابراهیم بن شعیب از او روایت حدیث کرده اند. (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن شعیب عَریشی .شیخ طوسی در رجال خود او را در باب «من لم یرو عنهم »آورده گوید: عبداﷲبن جعفر از او روایت کند. و در فهرست گوید: ثقة و قلیل الحدیث بود. تصانیفی دارد از آنهاست : رسالة فی الطب . نجاشی و ابن شهرآشوب نیز این کتاب را...
-
طحطاوی
لغتنامه دهخدا
طحطاوی . [ طَ ] (اِخ ) الطهاوی . احمدبن محمدبن اسماعیل الطحاوی الحنفی . ولادت وی در شهر طهطا نزدیک اسیوط از توابع مصر بوده ، و بسال 1181 هَ . ق . به قاهره پایتخت مصر آمده داخل مدرسه ٔ جامع ازهر شد، و همه روزه برای فراگرفتن علم فقه نزد اساتید فقه ، از...
-
عریش
لغتنامه دهخدا
عریش . [ ع َ ] (اِخ ) (الَ ...) شهری است که اولین عمل مصر از ناحیه ٔ شام بر ساحل دریای روم و در میان رمل و ریگستان بوده است . و در وجه تسمیه ٔ آن گویند آنگاه که برادران یوسف (ع ) بر اثر قحطسالی شام به مصر روی آوردند در این ناحیه از جانب مأموران یوسف...