کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عروی
لغتنامه دهخدا
عروی . [ ع َرْ وا ] (اِخ ) فلاتی است در شَمام ، و گویند آن آبی است ازآن ِ بنی ابی بکربن کلاب . و نیز آن را کوهی در دیار ربیعةبن عبداﷲبن کلاب وکوهی در دیار خثعم دانسته اند. (از معجم البلدان ).
-
عروی
لغتنامه دهخدا
عروی . [ ع َرْ وا ] (اِخ )از اعلام عربی است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ ] (اِخ ) ابن الندیم در فصل اسماء الکتب المؤلفة فی المواعظ و الاَّداب و الحکم للفرس و الروم آرد: کتاب اروی و ذکر دیرها و ما تکلمت به من الحکمة. (الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 439).
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا ] (اِخ ) بنت انیس ، صحابیه . وی بنفرین سعیدبن زید که یکی از عشره ٔ مبشره است ، نابینا شد و عاقبت بچاه افتاد و وفات یافت . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا ] (اِخ ) بنت عبدالمطلب خاله ٔ رسول اﷲ (ص ). صحابیه و شاعره بود. این دو بیت از مرثیه ای است که در رثاء پدر خویش عبدالمطلب سروده :بکت عینی و حق ّ لها البکاءعلی سمح سجیته الحیاءعلی سهل الخلیفة ابطحی ّکریم الخیم نیته العلاء. (قاموس الاعلام...
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا ] (اِخ ) بنت منصور الحمیریة. منصور خلیفه ٔ عباسی او را تزویج کرد و محمد (مهدی ) و جعفر فرزندان منصور از این زن باشند. (عقد الفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 393).
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا ] (اِخ ) بنت الحارث ، دختر حارث بن عبدالمطلب و دخترعموی رسول صلوات اﷲ علیه ، صحابیه بود. و او پس از رحلت علی بن ابی طالب (ع ) حیات داشت ، و او معامله و رفتار معاویه و مروان بن حکم و عمروبن عاص را نسبت به اهل بیت طهارت بشدت انتقاد و تقب...
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا ] (اِخ ) نام دهی است بمرو. (منتهی الارب ). یکی از قرای مرو بدوفرسنگی آن و ابوالعباس احمدبن محمدبن عمیرةبن عمروبن یحیی بن سلیم الارواوی بدان منسوبست . (معجم البلدان ). || آبی قرب عقیق نزدیک هاجر و آنرا مثلثة اروی نامند و آب مزبور از آن ...
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا ] (اِخ ) نامی از نامهای زنان عرب ، از جمله نام مادر عثمان . (از منتهی الارب ).
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رَی ّ و رِوی ̍. سیراب تر.- امثال : اروی من الحوت . اروی من النعامة ؛ لانها ترید الماء فان رائته شربته عبثاً. اروی من النمل ؛ لانها تکون فی الفلوات . اروی من بکر هبنقة؛ هو یزیدبن ثروان و هو الذی یحمق و کان ب...
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا ](اِخ ) بنت کربز والده ٔ خلیفه ٔ سوم و ولیدبن عقبه ٔ صحابی و دختر ام ّحکیم بیضا بنت عبدالمطلب یعنی دختر خاله ٔ رسول اﷲ (ص ). صحابیه است . (قاموس الاعلام ترکی ). وعثمان را بدین مناسبت ابن اروی گویند. رجوع بعقدالفرید چ محمد سعید العریان ...
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اَ وا] (ع اِ) ج ِ اُرْویّة، به معنی بز کوهی ماده و آن جمع کثرت است بر غیرقیاس . (منتهی الارب ). یاقوت گوید: اروی ، و هو فی الاصل جمع ارویة و هو الانثی من الوعل و هو افعولة الا انهم قلبوا الواو الثانیة یاءً و أدغموها فی التی بعدها و کسروا ال...
-
اروی
لغتنامه دهخدا
اروی . [ اِرْ ] (اِخ ) کرسی اُب از ناحیه ٔ تری قرب آرمانس ، دارای 1169 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد.
-
آروی
واژهنامه آزاد
آهو