کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عروه وثقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن یحیی (ملقب به اذینة) ابن مالک بن حارث لیثی ، مشهور به ابن اذینة. وی از شاعران و فقیهان و محدثان مدینه بود ودر حدود سال 130 هَ .ق . درگذشته است . (از الاعلام زرکلی از الاغانی ، و سمط اللاَّلی ، و رغبةالاَّمل ، و الاَّمدی ،و...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن حارث همدانی ، مکنی به ابوفروة الکبیر. محدث بود. رجوع به ابوفروة الکبیر شود.
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن حزام بن مهاجر ضنی ، از بنی عذرة. شاعر بود و نسبت به دخترعم خود «عفراء» عشق میورزید، عروة و عفراء در یک منزل پرورش یافتند زیرا پدرعروة آنگاه که وی خردسال بود درگذشت و عم او سرپرستی وی را بعهده گرفت . و چون عروه بسن رشد رس...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن رویم ، مکنی به ابوالقاسم . محدث بود. و رجوع به ابوالقاسم (عروة...) شود.
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن زید الخیل بن مهلهل طائی . از شاعران و از فرماندهان سپاه و از فاتحان غزوات در صدر اسلام بود و در واقعه ٔ قادسیه نیز شرکت داشت . او مدتی از عمر خویش را در عهد جاهلیت بسر برد و در برخی از جنگهای جاهلی با پدر خویش شرکت داشت ...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن مسعودبن معتب ثقفی . از صحابیان مشهور است و در میان قوم خود در طائف مقامی بزرگ داشت . گویند آیه ٔ شریفه ٔ «علی رجل من القریتین عظیم » در حق وی نازل شده است . عروة وقتی اسلام آورداز پیامبر (ص ) اجازه خواست تا بنزد قوم خود ...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن وردبن زید عبسی ، از غطفان . او از شاعران و سوارکاران و سخاوتمندان دوره ٔ جاهلی بود،و چون محتاجان و صعالیک را اطراف خود گرد می آورد لذا به «عروةالصعالیک » شهرت یافته بود. عبدالملک بن مروان میگفت اگر کسی بگوید حاتم سخی تری...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن حُدَیر تمیمی ، مشهور به ابن اُدَیّة از بزرگان نهروان بود و او نخستین کسی بود که گفت «لا حکم الا ﷲ». وی اشعث را بجهت پذیرفتن حکمیت مابین علی (ع ) و معاویه سرزنش کرد و چون اشعث توجهی به او نکرد با شمشیر به وی حمله کرد و اس...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (ع اِ) گوشه و جای گرفت دلو و کوزه . (منتهی الارب ). گوشه و گوشواره و دسته . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). عروة از دلو و کوزه ، دسته و مقبض آنهاست یعنی گوش و اذن آنها. (از اقرب الموارد). گوشه ٔ هر چیز و دسته ٔ هر چیز و دسته ٔ کوزه...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ ع ُرْوَ ] (اِخ ) ابن زبیربن عوام اسدی قرشی ، مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از فقهای سبعه بود در مدینه . وی بسال 22 هجری متولد شد و شخصی عالم به دین و صالح بود و در فتنه های آن روزگار دخالتی نکرد. او از مدینه به بصره و از آنجا به مصر رفت و مدت هفت سال...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة. [ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن عتبةبن جعفربن کلاب ، مشهور به رحال . سبب شهرتش به رحال ، کثرت مسافرتهایش بنزد ملوک و پادشاهان است . دومین جنگ فِجار مابین دو قبیله ٔ خندف و قیس بسبب قتل او رخ داده است . و گویند که این جنگ دوازده سال پس از درگذشت عبدالمطل...
-
عروة
لغتنامه دهخدا
عروة.[ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن قشیر جوفی ، مکنی به ابومهل . از تبع تابعین بود. و رجوع به ابومهل شود.
-
عروة
دیکشنری عربی به فارسی
سوراخ دکمه , مادگي , مزاحم شدن , گوشک , گوش پوش , اويزه , دسته ياهرچيزي که بوسيله ان چيزي را حمل يا بياويزند , هر عضو جلو امده چيزي , ديرک , تير , ادم کله خر , کودن , عذاب دادن , بزورکشيدن , کشيدن وبردن , قالب زدن (بزو) , گنجانيدن , پس زدن دهنه اسب ,...
-
عُرْوَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
دستاويز(دستگيره و يا به عبارت ديگر دستهاي است که با آن چيزي را گرفته و بلند ميکنند ، مانند دسته کوزه و دلو و دستگيره ظرفهاي مختلف ، البته گياههاي ريشهدار و نيز درختهائي را که برگ آنها نميريزد عروة مينامند ، و اين کلمه در اصل به معناي تعلق ميباشد و وق...
-
قصر عروة
لغتنامه دهخدا
قصر عروة. [ ق َ رِ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) دهی است از نواحی بغداد در ناحیه ٔ بین النهرین . (معجم البلدان ).