کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عروسی کرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عروسی کرده
دیکشنری فارسی به عربی
متزوج
-
واژههای مشابه
-
عروسی رفتن
لغتنامه دهخدا
عروسی رفتن . [ ع َ رَ ت َ] (مص مرکب ) حضور یافتن در جشن عروسی کسی (بنابه دعوت قبلی ). شرکت در جشن عروسی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عروسی کردن
لغتنامه دهخدا
عروسی کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زن گرفتن . (ناظم الاطباء). همسر اختیار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). ازدواج . عرس . || شوی کردن دختر. بخانه ٔ شوی رفتن دختر یا زن .- امثال :عروسی نکرده بچه در گهواره خواباندن ، نظیر: گاو یا خر نخریده آخُر بستن ....
-
عروسی کردن
فرهنگ واژههای سره
اروسی کردن، بیوگانی کردن
-
جشن عروسی
لغتنامه دهخدا
جشن عروسی . [ج َ ن ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن زناشوئی . جشن شب زفاف . رجوع به جشن زفاف در همین لغت نامه شود.
-
جشن عروسی
دیکشنری فارسی به عربی
زفاف , زواج
-
درخور عروسی
دیکشنری فارسی به عربی
صالحة للزواج
-
عروسی کردن (با)
دیکشنری فارسی به عربی
تزوج
-
عروسی کردن با
دیکشنری فارسی به عربی
تزوج
-
وابسته به عروسی
دیکشنری فارسی به عربی
زواجي
-
جشن سالیانه عروسی
دیکشنری فارسی به عربی
ذکري
-
عروسی و پاتختی
فرهنگ گنجواژه
مراسم عروسی و بعد از آن.
-
عروسی و عزا
فرهنگ گنجواژه
جشن و ماتم، همه موقعیتها.
-
عزا و عروسی
فرهنگ گنجواژه
جشن و ماتم، همه جا.