کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عروسک باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عروسک باز
لغتنامه دهخدا
عروسک باز. [ ع َ س َ ] (نف مرکب ) عروسک بازنده . دختری که با عروسک بازی کند یعنی با لعبت بازی کند. (آنندراج ). رجوع به عروسک شود : عروسک باز با طفل خیالش هراسان مردم دیده ز خالش .حکیم زلالی (در حکایت دختر زال ، از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
عروسک فرنگی
لغتنامه دهخدا
عروسک فرنگی . [ ع َ س َ ک ِ ف َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عروسک منسوب به فرنگ . که در فرنگ ساخته شده باشد. که ساخت فرنگ باشد.- مِثل ِ عروسک فرنگی ؛ با چشمان زاغ و چهره ٔ سرخ و سفید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عروسک نخودی
لغتنامه دهخدا
عروسک نخودی . [ ع َ س َ ک ِ ن ُ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مثل عروسک نخودی ؛ سخت خُرد و جمعوجور.
-
عروسک انداز
لغتنامه دهخدا
عروسک انداز. [ ع َ س َ اَ ] (نف مرکب ) عروسک اندازنده . آنکه عروسک (منجنیق ) می اندازد. آنکه عروسک و منجنیق را بکار می اندازد. رجوع به عروسک شود : بر قلعه ٔ آن عروس طنازغضبان فلک عروسک انداز.نظامی .
-
عروسک زن
لغتنامه دهخدا
عروسک زن .[ ع َ س َ زَ ] (نف مرکب ) عروسک زننده . آنکه مباشر «عروسک » و منجنیق باشد. (از آنندراج ). آنکه عروسک (منجنیق ) را بکار اندازد. رجوع به عروسک شود : عروسک زنانی چو دیوان شموس خجل گشته زآن قلعه ٔ چون عروس . نظامی .بر آن شد که رو در حصارش زندعر...
-
finger puppet
عروسک انگشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] شخصیتی در نمایش عروسکی که بر روی انگشتان عروسکگردان نقاشی یا ساخته میشود
-
balloon puppet
عروسک بالونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی غولپیکر که آن را با گاز هلیوم پر میکنند
-
bag puppet
عروسک پاکتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی که از پاکتهای کاغذی خرید ساخته میشود
-
flat figures
عروسک تخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی دوبعدی که با تختهسهلا یا فیبر یا مقوای ضخیم ساخته میشود
-
sock puppet
عروسک جورابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی که با جوراب ساخته میشود و در به حرکت درآوردن آن از روشهای مختلفی استفاده میکنند
-
hand puppet, gloves puppet
عروسک دستکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی که دست عروسکگردان در بدن و سر عروسک فرومیرود و آن را به حرکت درمیآورد
-
hand ballet
عروسک دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] شخصیتی عروسکی که دست عروسکگردان آن را به تصویر درمیآورد
-
push-on-puppet
عروسک ریلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی دوبعدی که با هل دادن یا کشیدن بر روی ریل حرکت میکند متـ . عروسک کششی
-
arm puppet
عروسک ساعدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی دستکشی که معمولاً تا آرنج و گاه تا انتهای بازوی عروسکگردان را میپوشاند