کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عروسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عروسان
لغتنامه دهخدا
عروسان . [ ع َ ](اِخ ) دهی است از دهستان جندق بیابانک بخش خوربیابانک شهرستان نائین . سکنه 105 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
عروسان
لهجه و گویش تهرانی
خانواده عروس
-
واژههای مشابه
-
ساق عروسان
لغتنامه دهخدا
ساق عروسان . [ ق ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام حلوائی است که از میده و شکر بشکل ساق آدمی می سازند و میپزند بغایت لطیف میباشد. (شرفنامه ٔ منیری ). ساق عروس . قسمی از نان بشکل ساق که جوف آن را پر از قند میسازند و در روغن بریان میکنند بعد در آن پ...
-
ناف عروسان
لغتنامه دهخدا
ناف عروسان . [ف ِ ع َ ] (اِ مرکب ) قسمی شیرینی . (یادداشت مؤلف ).
-
انگشت عروسان
لغتنامه دهخدا
انگشت عروسان . [ اَ گ ُ ت ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی حلوا که آن را انگشت عروسان هم گویند.(برهان قاطع) (هفت قلزم ). قسمی از حلوا که از شکر سازند بقدر انمله و آگین آن مغز پسته ٔ کوفته باشد پارسیان آن را انگشت عروسان خوانند و بترکی گلین بارما...
-
جستوجو در متن
-
عروسانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] 'arusāne همچون عروس؛ مانند عروسان.
-
cotyledons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیب زمینی، لپه، زلف عروسان، قدح مریم
-
cotyledon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیب زمینی، لپه، زلف عروسان، قدح مریم
-
اغناء
لغتنامه دهخدا
اغناء. [ اَ ] (ع اِ) رختهای عروسان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
cockscombs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cockscombs، گل تاج خروس، زلف عروسان، ژیگولو، ادم خود فروش و خودنما
-
زلایف الملوک
لغتنامه دهخدا
زلایف الملوک . [ زَ ی ِ فُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از ابرون است که حی العالم باشد و به فارسی زلف عروسان نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به زلف عروسان و تاج خروس و بستان افروز شود.
-
گلین بارماقی
لغتنامه دهخدا
گلین بارماقی . [ گ َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) بارماغی . به معنی انگشت عروسان . نوعی از انگور. (یادداشت مؤلف ).
-
cockscomb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cockscomb، گل تاج خروس، زلف عروسان، ژیگولو، ادم خود فروش و خودنما، احمق