کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرهم
لغتنامه دهخدا
عرهم . [ ع َ هََ / ع ِ هََ م م ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. || (ص ) قوی و شدید و سخت . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ارحم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'arham رحیمتر؛ مهربانتر؛ بخشایندهتر.
-
ارحم
فرهنگ فارسی معین
(اَ حَ) [ ع . ] (ص تف .) رحیم تر، بخشنده تر، مهربان تر. ؛ ~الراحمین بخشاینده ترین بخشایندگان ، بسیار رحم کننده .
-
ارحم
لغتنامه دهخدا
ارحم . [ اَ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی الارحم المخزومی . وی از جمله ٔ سباق اسلام است و بعقیده ٔ حمداﷲ مستوفی هشتادوپنج سال عمر داشت و بسال 55 هَ . ق . درگذشت و در بقیع مدفون شد. رجوع به حبط ج 2 ص 239 شود.
-
ارحم
لغتنامه دهخدا
ارحم . [ اَ ح َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از راحم . رحیم تر. مهربان تر. بسیاررحم و بسیار مهربان . (آنندراج ): اَرحم الراحمین . و فی الحدیث : ارحم امتی ابوبکر.
-
ارحم
لغتنامه دهخدا
ارحم . [ اِ ح َ ] (ع فعل امر) بصیغه ٔ امر یعنی رحم کن . ببخشای : اِرْحَم ْ یااَرحم الراحمین ؛ ببخشای ای بخشاینده تر بخشایندگان .- ارحَم تُرْحَم ْ ؛ ببخشای تا بخشاییده شوی : بی رحمتم اینچنین چه ماندی اِرْحَم ْ تُرْحَم ْ مگر نخواندی .نظامی .
-
ارهم
لغتنامه دهخدا
ارهم . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) فراختر. اخصب : کنا فی ارهم جانبی فلان ؛ ای اخصبهما. (منتهی الارب ).
-
أَرْحَمُ
فرهنگ واژگان قرآن
رحيم تر -رحيم ترين
-
جستوجو در متن
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...