کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرقد
لغتنامه دهخدا
عرقد.[ ع َ ق َ ] (اِ) گیاهی است از تیره ٔ بادنجانیان جزو دسته ٔ شابیزک ها. دارای برگهای کامل . گلهایش برنگهای سفید و بنفش کم رنگ و قرمز و صورتی و زرد دیده میشود. در حدود هفتاد نوع از این گیاه شناخته شده که همگی در نواحی معتدل و گرم میرویند. دیو خار. ...
-
واژههای همآوا
-
ارغد
لغتنامه دهخدا
ارغد. [ اَ غ َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی ازرغد. خوش آیندتر. مطبوعتر. || فراوانتر.
-
جستوجو در متن
-
عرقدة
لغتنامه دهخدا
عرقدة. [ ع َق َ دَ ] (ع مص ) سخت تافتن . (منتهی الارب ). عرقد الحبل ؛ ریسمان را به سختی تاب داد. (از اقرب الموارد).
-
دیوخار
لغتنامه دهخدا
دیوخار. [ وْ ] (اِ مرکب ) لوقیون . عوسج . عرقد. حضض . فیل زهرج . (یادداشت مؤلف ). درختی پرخار و آن را سفید خار و خفچه گویند و بعربی عوسج خوانند. (برهان ). درختی است پرخارو آن را سفیدخار و خفچه گویند و بعربی شجرةالجن خوانند و در اختیارات شجرةاﷲ نوشته...