کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زارنیدن
لهجه و گویش بختیاری
zârnidan عرعر کردن.
-
ailanthus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ailanthus، عرعر
-
نهيق
دیکشنری عربی به فارسی
عرعرکردن , عرعر
-
طاغا
لغتنامه دهخدا
طاغا. (اِ) عرعر.
-
tree of heaven
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخت از آسمان، درخت عرعر
-
brays
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیبزمینی، عرعر، عرعرکردن
-
ailanthuses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهی کشنده، عرعر
-
زار زار
لهجه و گویش بختیاری
zâr zâr عرعر (صداى الاغ).
-
عَر و ننگ
فرهنگ گنجواژه
آواز خر، عرعر.
-
زِر و زِر
فرهنگ گنجواژه
خروج باد ،گریه کردن، عرعر.
-
درخت کوهی
واژهنامه آزاد
درخت کوهی : ابهل ، عرعر
-
وهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] vohl کاج؛ سرو کوهی؛ عرعر؛ ابهل.
-
عر و تیز،عر و گوز
لهجه و گویش تهرانی
عرعر کردن خر با تلنگ ،داد و فریاد بیهوده
-
ادفوس
لغتنامه دهخدا
ادفوس .[ ] (اِ) بیونانی عرعر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
اروج
لغتنامه دهخدا
اروج . [ اَ ] (اِ) درخت سرو کوهی و عرعر.