کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عرعر
/'ar'ar/
معنی
صدای الاغ.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: عرعر کرد
بن حال: عرعر کن
دیکشنری
bray
-
جستوجوی دقیق
-
عرعر
لغتنامه دهخدا
عرعر. [ ع َ ع َ ] (اِ صوت ) بانگ خر.صدای الاغ . (فرهنگ فارسی معین ). بانگ درازگوش . آواز خر. (فرهنگ لغات عامیانه ). اسم صوت خر. حکایت صوت خر. نقل صوت خر. نهیق . غان غان . || در فارسی به معنی مطلق آواز نیز هست . (آنندراج ) : صوفی است خر و مرید صوفی خر...
-
عرعر
لغتنامه دهخدا
عرعر. [ ع َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). نام جایگاهی است در شعر اخطل . و گویند آن کوهی است . و گمان میرود که یک وادی باشد و برخی گفته اند که آن موضعی است از نعمان در بلاد هذیل . (از معجم البلدان ).
-
عرعر
لغتنامه دهخدا
عرعر. [ ع َ ع َ ] (ع اِ) درخت سرو کوهی است . گویند میان آن درخت و نخل خرما عداوت است و یک جا نرویند. (برهان قاطع). درخت سرو پیوسته سبز، فارسی است . (منتهی الارب ). درختی است از قسم سرو، و این در اصل فارسی است . (آنندراج ). درختی است که قسمی از سرو با...
-
عرعر
لغتنامه دهخدا
عرعر. [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) مابین دوسوراخ بینی . (منتهی الارب ) . || زهار، و بن آن . (منتهی الارب ). مابین زهار و بن آن . (ناظم الاطباء). || خوی زشت وناپسند. (از اقرب الموارد). گویند رکب عرعره ؛ یعنی زشت گردید خوی او. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)...
-
عرعر
فرهنگ فارسی معین
(عَ رْ عَ) (اِ.) درختی است بلند و تناور با برگ های بزرگ و برگچه های بسیار.
-
عرعر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِصت .) بانگ خر، صدای الاغ .
-
عرعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) 'ar'ar صدای الاغ.
-
عرعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'ar'ar درختی خودرو و بلند با برگهای مرکب که پوست آن مصرف دارویی دارد؛ ابهل؛ وهل؛ سرو کوهی.
-
عرعر
دیکشنری فارسی به عربی
نهيق
-
عرعر
واژهنامه آزاد
آواز الاغ
-
واژههای مشابه
-
Ailanthus
عَرعَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای درختی یا درختچهای از عَرعَریان که در نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری پراکنده است؛ برگهای این گیاهان متناوب با برگچههای کوچک و میوۀ آنها معمولاً مانند میوۀ افرا بالدار است
-
عَرعَر
لهجه و گویش تهرانی
صدای الاغ
-
عرعر بری
لغتنامه دهخدا
عرعر بری . [ ع َ ع َ رِ ب َرْ ری ی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسم کوچک شربین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
عرعر تلخ
لغتنامه دهخدا
عرعر تلخ . [ ع َ ع َ رِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است از تیره ٔ عرعرها به ارتفاع بیست تا بیست و پنج متر که پوست تنه اش مایل به خاکستری و چوبش سبک ومایل به سفید و کم مقاومت است . برگهایش متناوب و شامل سه تا ده زوج برگچه ٔ بی کرک و شفاف و گله...