کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرضه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
adverse supply shock
ضربۀ نامساعد عرضه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] هر رویداد ناگهانی که موجب کاهش قابلتوجه اما غالباً موقت در عرضۀ یک یا چند کالا و خدمات شود متـ . شوک نامساعد عرضه
-
supply side economics
اقتصاد عرضهسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] یکی از مکاتب اقتصادی که بر سیاستهایی تاکید دارد که با حذف موانع عرضه سبب افزایش تولید و اشتغال سبب میشوند
-
قابلیت عرضه در بازار
دیکشنری فارسی به عربی
تسويق
-
قابل عرضه در بازار
دیکشنری فارسی به عربی
رائج
-
عُرضه و کفایت
فرهنگ گنجواژه
توانائی.
-
عُرضه و لیاقت
فرهنگ گنجواژه
توانائی.
-
جنس عرضه شده برای فروش
دیکشنری فارسی به عربی
قطعة
-
جستوجو در متن
-
tendered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن
-
اطلاع دادن
لغتنامه دهخدا
اطلاع دادن . [ اِطْطِ دَ ] (مص مرکب ) خبر دادن . آگاهی دادن . خبر کردن .آگاه کردن . مطلع کردن . آگاه ساختن . عرضه داشتن . معروض داشتن : اعثار؛ اطلاع دادن کسی را. (منتهی الارب ).
-
tenders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناقصه ها، مناقصه، پیشنهاد، پول رایج، انبار، مناقصه ومزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن
-
supplied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عرضه شده است، رساندن، تامین کردن، تهیه کردن، تدارک دیدن، دادن به، تولید کردن
-
معرض
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای نشان دادن چیزی . 2 - جای دیده شدن . 3 - جای عرضه شدن . 4 - نمایشگاه .
-
تسلیم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تفویض کردن، سپردن، واگذاشتن، واگذار کردن ۲. تحویل دادن، مسترد کردن ≠ تسلیم شدن، تحویل گرفتن ۳. راضی کردن، مطیع کردن، منقاد گردانیدن ۴. ارائه دادن، ارائه کردن، عرضه کردن ۵. جان دادن، مردن، فوت کردن
-
پیزی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) انتهای رودة راست که به مقعد می رسد. ؛ ~ کاری را نداشتن جرئت یا عرضة انجام دادن کاری را نداشتن .
-
markets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازارها، بازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن