کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرضة للتلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عرضة للتلف
معنی
نابود شدني , هلا ک شدني , زود گذر , کالا ي فاسد شونده
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرضة للتلف
دیکشنری عربی به فارسی
نابود شدني , هلا ک شدني , زود گذر , کالا ي فاسد شونده
-
واژههای مشابه
-
عرضه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارائه، نمایش، نمود ۲. نشاندادن، نمودن ۳. اظهار، بیان ۴. پیشنهاد ۵. تقدیم، تقدیمی، هدیه
-
عرضه
واژگان مترادف و متضاد
۱. توانایی، قدرت، قوت، قوه ۲. شایستگی، قابلیت، لیاقت ۳. جرات، شهامت ۴. کارآیی
-
عرضه
فرهنگ واژههای سره
چیرگی، شایستگی، نمایش، جربزه
-
supply 2
عرضه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] مقدار کالا و خدمات موجود برای پاسخگویی به تقاضا یا برای فروش به قیمت مشخص
-
عرضه
فرهنگ فارسی معین
(عَ ض ) [ ع . عرضة ] 1 - (مص م .) به نمایش گذاشتن . 2 - (اِمص .) نمایش ، ارائه .
-
عرضه
فرهنگ فارسی معین
(عُ ض ) [ ع . عرضة ] (اِ.) 1 - همت ، لیاقت . 2 - طاقت ، توانایی .
-
عرضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَرضَة] 'arze ۱. عرض؛ پیشنهاد.۲. نمایش؛ ارائه.۳. در دسترس یا معرض خرید قرار دادن کالا.〈 عرضه داشتن (کردن): (مصدر متعدی)۱. اظهار کردن؛ بیان کردن.۲. ارائه دادن؛ نشان دادن.
-
عرضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عرضَة] 'orze ۱. لیاقت؛ طاقت؛ توانایی.۲. [قدیمی] نشانه؛ در معرض.
-
عُرْضَةً
فرهنگ واژگان قرآن
معرض - محل عرضه شدن -چيزيکه عرضه بر آن بسيار است ()
-
عرضه
دیکشنری فارسی به عربی
تقديم , شرح , عرض
-
عرضه دادن
لغتنامه دهخدا
عرضه دادن . [ ع َ ض َ / ض ِ دَ ] (مص مرکب ) به معرض گذاشتن . ارائه دادن . عرض کردن . عرضه کردن : گنجها بر دل خاقانی اگر عرضه دهندنه فلک ده یک آن چیز بود کو بدهد. خاقانی .هر روز مهر پیلبانان جمله پیلان بر وی عرضه دادی . (سندبادنامه ص 56).خلق جزای هر ع...
-
عرضه داشتن
لغتنامه دهخدا
عرضه داشتن . [ ع َ ض َ / ض ِ ت َ ] (مص مرکب ) اظهار کردن و بیان کردن ، از طرف کوچکتر به بزرگتر. (فرهنگ فارسی معین ) : صورت حال عرضه داشت . (مجالس سعدی ).حسب حالم سخنی بس خوش و موجز یاد است عرضه دارم اگرم رخصت اطناب دهی .ابن یمین .آن قصه غلبه ٔ گرگ را...
-
عرضه داشتن
لغتنامه دهخدا
عرضه داشتن . [ ع ُ ض َ / ض ِ ت َ ] (مص مرکب ) لیاقت داشتن و سزاوار بودن . (ناظم الاطباء). لیاقت داشتن . قابلیت داشتن . (فرهنگ فارسی معین ).