کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرصه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عرصه و اعیان هتل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← عرصه و اعیان مهمانخانه
-
suitable recreation acres
عرصههای مناسب تفریحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] عرصههایی که میتوان در آنها در چارچوب طرحی خاص انواع تفریحات را فراهم کرد
-
unsuitable recreation acres
عرصههای نامناسب تفریحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] عرصههایی که یا به جهت وجود حریم امنیتی و مخاطرات ایمنی عمومی و زیستگاههای آسیبپذیر حیات وحش و محوطههای تاریخی و فعالیتهای صنعتیِ ناسازگار در آنها یا به سبب موانع عارضهنگاشتی یا خصوصی بودن املاک برای ایجاد امکانات تفریحی من...
-
عرصه سیاسى ایران
دیکشنری فارسی به عربی
الساحة الإيرانية
-
عرصه بین المللى
دیکشنری فارسی به عربی
الصعيد الدولي
-
واژههای همآوا
-
ارصح
لغتنامه دهخدا
ارصح . [ اَ ص َ ] (ع ص ) مرد که دو ران نزدیک بهم دارد. || مرد لاغرسرین . (منتهی الأرب ). مؤنث : رَصْحاء. ج ، رُصح .
-
ارسح
لغتنامه دهخدا
ارسح . [ اَ س َ ] (ع ص ) لاغرسرین . (مهذب الاسماء) (منتهی الأرب ). آنک گوشت اندک دارد بر سرون و ران . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آن که سرون و ران او اندک گوشت باشد. || (اِ) گرگ (بعلت لاغری سرین وی ). || ازل . ذئب یتولدبین الذئب و الضبع. || (ن تف...
-
جستوجو در متن
-
اعراص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عَرصَة] [قدیمی] 'a'rās = عرصه
-
arena theater
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تئاتر عرصه
-
political arena
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عرصه سیاسی
-
الصعيد الدولي
دیکشنری عربی به فارسی
عرصه بين المللى
-
جولانگاه
واژگان مترادف و متضاد
تاختگاه، ساحت، عرصه، میدان
-
رزمگاه
واژگان مترادف و متضاد
حربگاه، رزمگه، عرصه، میدان
-
صحن
واژگان مترادف و متضاد
ساحت، عرصه، فضا، محوطه