کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع َ ] (اِخ ) شهری است به یمن . (از منتهی الارب ).
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع َ ] (اِخ ) منزلی است در راه مکه از آن منزل است عبداﷲبن عمروبن عثمان العرجی شاعر. (منتهی الارب ). موضعی است بین مکه و مدینه و عرجی شاعر منسوب بدانجاست .
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع َ ] (اِخ ) وادیی است به حجاز که نخلستان بسیار دارد. (منتهی الارب ).
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع َ ] (ع اِ) گله ای از شتران مقدار هشتاد عدد یا از هشتاد تا نود یا گله ٔ صد و پنجاه شتر و اندک بالای آن یا از پانصد تا یکهزار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ، اَعراج ، عُروج . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عِرج . (ناظم...
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع َ رَ ] (ع اِ) نهر. || وادی بسبب انعراج آن . || (اِمص ) بلندی پا ولنگی آن . بلندی پا نسبت به پای دیگر، یا بسبب برخورد چیزی با آن ، جمع کردن آن را. (از اقرب الموارد).
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع َ رَ ] (ع ص ) شتر که کمیز کج اندازد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع َ رَ ] (ع مص ) رسیدن در پای کسی پس لنگیدن . لنگیدن خلقی نه عارضی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عرجان . لنگی غیرخلقی . (منتهی الارب ). لنگی . (دهار). عَرج . عَرُج . (منتهی الارب ).ماأشد عرجه ؛ یعنی چه لنگ است او، و لایقال ما أعرجه فی...
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع ِ ] (ع اِ) عَرج . (منتهی الارب ). رجوع به عَرج شود.
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع ُ ] (ع اِ) کفتار. معرفة ممنوعة الصرف است و آنرا بمنزله ٔ قبیله قرار داده اند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عُراج . (منتهی الارب ). ضبع.
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَعرج . (منتهی الارب ). || ج ِ عَرجاء. (منتهی الارب ). و رجوع به اَعرج و عَرجاء شود.
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ع َ ] (اِخ ) موضعی است در بلاد هذیل . (منتهی الارب ).
-
عرج
فرهنگ فارسی معین
(عَ رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) لنگ شدن ، لنگیدن . 2 - (مص .) لنگی .
-
عرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] لنگ شدن؛ لنگیدن؛ لنگی. 'araj
-
واژههای همآوا
-
ارج
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزش، ارز، بها، مقدار، نرخ ۲. اعتبار، پایگاه، پایه، حشمت، شان، قدر، مرتبت، مکانت