کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرب سرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عرب کوشکلی
لغتنامه دهخدا
عرب کوشکلی . [ ع َ رَ ب ِ ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 112).
-
عرب لنگ
لغتنامه دهخدا
عرب لنگ .[ ع َ ل َ ] (اِخ ) یا پلنگ دژ فعلی . دهی است از دهات سرشیو شهرستان سقز. کوهستانی ، سردسیر. 180 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین میشود. محصولات آنجا غلات ، لبنیات ، توتون و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ ج...
-
عرب متعربة
لغتنامه دهخدا
عرب متعربة. [ ع َ رَ ب ِ م ُ ت َ ع َرْ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عرب دخیل است که خالص نباشد. (از اقرب الموارد). و مردمی که از نواحی وبلاد دیگر (غیر عربی ) به سرزمین عربستان رفته اند یا مردم سرزمینهایی از عرب که عربی الاصل نباشند. مانند عراق ، ...
-
عرب مستعربه
لغتنامه دهخدا
عرب مستعربه . [ ع َ رَ ب ِ م ُ ت َ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )بگفته ٔ قلقشندی در صبح الاعشی عرب مستعربه که متعربه هم گویند فرزندان اسماعیل بن ابراهیم اند زیرا زبان اسماعیل عبرانی یا سریانی بود و چون به جرهم وارد شد و با آنها ازدواج کرد او و فرزن...
-
عرب مضری
لغتنامه دهخدا
عرب مضری . [ ع َ ب ِ م ُ ض َ ری ی ] (اِخ ) رجوع به عرب عدنانیه شود.
-
عرب معدی
لغتنامه دهخدا
عرب معدی . [ ع َ رَ ب ِ م َ دی ی ] (اِخ ) رجوع به عرب عدنانیه شود.
-
عرب آباد
لغتنامه دهخدا
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش ماهان شهرستان کرمان . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. 180 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصولاتش : غلات حبوبات و صیفی است . اهالی بکشاورزی و مکاری و ریسندگی گذران میکنند. راه فرعی به شوسه دارد...
-
عرب آباد
لغتنامه دهخدا
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران . ناحیه ای است کوهستانی . سردسیر و 218 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن غلات و بنشن ، صیفی و باغات میوه و قلمستان و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله...
-
عرب آباد
لغتنامه دهخدا
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . واقع است در دشت . هوای آن معتدل است . 198 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی کرباس بافی است . از اسدآباد میتوان اتو...
-
عرب آباد
لغتنامه دهخدا
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان . ناحیه ای است ، واقع در دامنه و سردسیر است و 145 تن سکنه دارد و آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و حبوبات و توتون و شغل اهالی زراعت است . صنایع دستی...
-
عرب آباد
لغتنامه دهخدا
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یهود بخش طبس شهرستان فردوس . 151 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ج 9).
-
عرب پرورد
لغتنامه دهخدا
عرب پرورد. [ ع َ رَ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) عرب پرورده . تربیت کرده و ساخته ٔ دست عرب . به دست عرب فرهنگ و ادب گرفته : کان بیابانی عرب پروردکار ملک عجم نداند کرد.نظامی .
-
عرب پوران
لغتنامه دهخدا
عرب پوران . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس ناحیه ای دشتی است . هوای آن معتدل است . 150 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ پنج ارخ تأمین میشود.محصولاتش برنج و غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است ....
-
عرب خانه
لغتنامه دهخدا
عرب خانه . [ ع َ رَ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش درمیان ، شهرستان بیرجند و محدود است از طرف شمال خاوری به دهستان مؤمن آباد از باختر به دهستان قیس آباداز شمال به دهستان گل فریز. جلگه ای و کوهستانی و معتدل و محصول غلات است ، مردم آن از ایلات ...
-
عرب خیل
لغتنامه دهخدا
عرب خیل . [ ع َ رَ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر. ناحیه ٔ دشتی است و هوای آن معتدل است دویست تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ سردآب رود تأمین میشود. محصولاتش برنج و لبنیات است . شغل اهالی زراعت است . راه مالرو...