کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عربی زاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عزمی زاده
لغتنامه دهخدا
عزمی زاده . [ ع َ دَ ] (اِخ ) مصطفی بن محمد، مشهور به عزمی زاده (977-1040 هَ .ق .). از فقهای حنفی است و بترتیب قضای دمشق و مصر و بروسه و ادرنه را بعهده داشت . اصل او از ترکان است . او راست : نتائج الافکار، حاشیه بر درر الحکام ، دیوان الانشاء، حاشیه ب...
-
قاضی زاده
لغتنامه دهخدا
قاضی زاده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) موسی بن محمدبن قاضی محمود رومی چلبی از مردم بروسه یکی از دانشمندان ریاضی و هیأت و حکمت است که به خراسان و ماوراءالنهر سفر کرد و به سال 811 در شیراز و به سال 815 در سمرقند بود و چون امیر الغ- بیک تأسیس رصدخانه ٔ سمرقند...
-
ولید
فرهنگ نامها
(تلفظ: valid) (عربی) (در قدیم) زاده ، فرزند .
-
مولود
فرهنگ نامها
(تلفظ: mo(w)lud) (عربی) آن که به دنیا آمده ، زاده شده ، فرزند ؛ تولد ، میلاد ؛ (به مجاز) نتیجه ، حاصل ؛ (در احکام نجوم) زمان تولد .
-
نغاک
لغتنامه دهخدا
نغاک . [ ن ِ ] (ص ) ابله . نادان . حرام زاده را نیزگویند و به عربی ولدالحرام خوانند. (برهان قاطع). مصحف فغاک است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فغاک شود.
-
عم قزی
لغتنامه دهخدا
عم قزی . [ ع َ ق ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از عم عربی بمعنی عمو، برادر پدر و قز ترکی بمعنی دختر، و یاء نسبت . بر روی هم یعنی دخترعمو. عم زاده .
-
عمه قزی
لغتنامه دهخدا
عمه قزی . [ ع َم ْ م َ / م ِ ق ِ ] (اِ مرکب ) در تداول عوام ، عمقزی . (از: عمه ٔ عربی ، خواهر پدر + قز ترکی ، دختر + یاء نسبت ) دخترعمه . عمه زاده .
-
گندامویه
لغتنامه دهخدا
گندامویه . [ گ َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) پرهای زرد و کوچک بچه های طیور. (آنندراج ). زَغَب : اِزغاب ؛ گندامویه برآوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || موی نخستین که بالای اندام طفل روید. (آنندراج ). موهای کودک تازه زائیده شده . (ناظم الاطباء). زَغَب . || جف...
-
خوری
لغتنامه دهخدا
خوری . (اِخ ) سلیم بن جبرائیل بن حنابن میخائیل الخوری ، برادر خلیل خوری . بسال 1843 م . در بیروت زاده شد و اصول زبان عربی و ادب آن را بنزد شیخ ناصیف یازجی آموخت و سپس بشعر گرائید و در موسیقی و آلات طرب دست یافت . او بکمک برادر خود خلیل خوری روزنامه ٔ...
-
کورگان
لغتنامه دهخدا
کورگان . (ترکی -مغولی ، اِ) آنکه از جانب مادر هم پادشاه زاده باشد و در لغات ترکی نوشته که شخصی که نسبتش به سلاطین رسد و نسبت دامادی هم داشته باشد و به کاف اول فارسی و کاف دوم عربی به معنی پادشاهی که دختر خاقان چین در حباله ٔ نکاح او باشد. (از آنندراج...
-
زایجه ٔ کیهان
لغتنامه دهخدا
زایجه ٔکیهان . [ ج َ / ج ِ ی ِ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) زایجه ٔ عالم در بوندهشن به اسم زایجه ٔ کیهان است . و در کتب عربی به اصطلاح طالع العالم ذکر شده . (گاه شماری در ایران قدیم تألیف تقی زاده ص 326). ورجوع به زایجه ، زایجه ٔ عالم و زایرج...
-
بصام
واژهنامه آزاد
بَصّام (معرّب، اِ)؛ نام طایفه ای که در ایران (بیشتر کرمانشاه، تهران و قم)، عراق و برخی کشورهای عربی پراکنده اند و اصالتاً عرب و از سادات باقری اند. (در ایران، برخی از آنها به «بصام پور»، «بصام تبار» و «بصام زاده» نیز شهرت دارند که از همان طایفۀ بصام ...
-
تاریخ جدید ایران
لغتنامه دهخدا
تاریخ جدید ایران . [ خ ِ ج َ دی دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب سال و ماهی که اکنون در ایران بر طبق قانون جاری است . تقی زاده در گاه شماری آرد: جشن نوروز بعنوان آغاز سال تا این اواخر تنها نشانه ای بود که از بقایای حساب زمان یا سال و ماه شماری ایران...
-
هاشمی
لغتنامه دهخدا
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) عبداﷲ. در زمان هادی خلیفه ٔعباسی میزیست . وی از معاصرین عبداﷲبن مقفع و به زندقه معروف بود. صاحب تاریخ گزیده وی را از کسانی میداند که اقدام به انشاء نقیض قرآن کردند. عبارت تاریخ گزیده در این باره چنین است : «قوم زنادقه در عهد او...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) یا یعقوب پاشا، ابن خضربن جلال الدین ، معروف به ابن جلال الدین قاضی حنفی . ترک بود و به عربی تألیفاتی دارد. در بروسه به تدریس پرداخت و سپس به منصب قضای آنجا رسید و در همان منصب به سال 891 هَ . ق . درگذشت . وی بر شرح الوقایة صدر...