کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عربة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عربة
معنی
ديو , جن , شيطان , نورد , ارابه , گاري , دوچرخه , چرخ , باگاري بردن , نعش کش , مرده کش , بانعش کش بردن , واگن , بارکش , با واگن حمل کردن , وسيله نقليه , ناقل , حامل , رسانه , برندگر , رسانگر
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عربة
لغتنامه دهخدا
عربة. [ ] (اِخ ) (به عبری معنی سوخته دارد) وادیی است که از جبل شیخ به خلیج عربه ممتد است طولش 250 میل و شامل حوله و بحرالجلیل و بحرالملح یا مرداب میباشد و گاهی این اسم به الغور که فیمابین دریای مرداب و دریای احمر واقع است صدق کند. و در غیر این موضع گ...
-
عربة
لغتنامه دهخدا
عربة. [ ع َ رَ ب َ ] (اِخ ) در اصل نام شهرهای عرب است . || موضعی است به فلسطین . (معجم البلدان ).
-
عربة
لغتنامه دهخدا
عربة. [ ع َ رَ ب َ ] (اِخ )دهی است در اول وادی نخله از طرف مکة. (از معجم البلدان ). ناحیه ای است نزدیک مدینه ، قریش بدانجا اقامت کرد و عرب بدان نسبت داده میشود. (از منتهی الارب ).
-
عربة
لغتنامه دهخدا
عربة. [ ع َ رَ ب َ ] (ع اِ) نهری که آبش سخت تیز رود. || نفس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عربة
لغتنامه دهخدا
عربة. [ ع َ رِ ب َ ] (ع ص ) خالص از عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زن بسیار خندنده . (منتهی الارب ). عروب از نساء. (از اقرب الموارد). || زن حریص بر بازی و لهو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || معده ٔ تباه شده . || چاه بسیار آب . (...
-
عربة
دیکشنری عربی به فارسی
ديو , جن , شيطان , نورد , ارابه , گاري , دوچرخه , چرخ , باگاري بردن , نعش کش , مرده کش , بانعش کش بردن , واگن , بارکش , با واگن حمل کردن , وسيله نقليه , ناقل , حامل , رسانه , برندگر , رسانگر
-
واژههای مشابه
-
عربه
فرهنگ فارسی معین
(عَ بِ یا بَ) [ ع . عربة ] (اِ.) 1 - گردونه . 2 - کالسکه .
-
عربة البضائع
دیکشنری عربی به فارسی
يکنوع واگن باري
-
عربة اليد
دیکشنری عربی به فارسی
چرخ خاک کشي , چرخ دستي , فرقان , با چرخ دستي يا چرخ خاک کشي حمل کردن
-
مقدمة عربة المدفع
دیکشنری عربی به فارسی
خميده , سربزير , مطيع , تاشو , خم شو , نرم , خم کردن , تاکردن , خميده کردن , تمرين نرمش کردن
-
جستوجو در متن
-
ارابه
دیکشنری فارسی به عربی
عربة
-
گاری
دیکشنری فارسی به عربی
عربة
-
باگاری بردن
دیکشنری فارسی به عربی
عربة