کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عذیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عذیب
لغتنامه دهخدا
عذیب . [ ع َ ] (اِخ ) آبی است بنزدیک فرما از سرزمین مصر در وسط ریگ . (از معجم البلدان ).
-
عذیب
لغتنامه دهخدا
عذیب . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است به بصره . (از معجم البلدان ).
-
عذیب
لغتنامه دهخدا
عذیب . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است بین قادسیه و مغیثه که فاصله ٔ بین آن وقادسیه چهار میل است و تا مغیثه سی و دو میل میباشدو گفته شده است که عذیب وادیی است از آن بنی تمیم و از منازل حاج کوفه و گویند از سواد است ، ابوعبداﷲ الکوفی گوید عذیب محلی است که از ...
-
عذیب
لغتنامه دهخدا
عذیب . [ ع ُذَ ] (اِخ ) آبی است مر بنی تمیم را. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
عزیب
لغتنامه دهخدا
عزیب . [ ع َ ] (اِخ ) نام شهری است و در شعر خالدبن زهیر هذلی آمده است . (از معجم البلدان ).
-
عزیب
لغتنامه دهخدا
عزیب . [ ع َ ] (ع ص ) مرد بی زن . (منتهی الارب ). مردی که او را اهل و خانواده نباشد. (از اقرب الموارد). || مرد که از اهل و مال خود دور شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، اعزاب . (ناظم الاطباء). || شتر و گوسپند که از صاحب خود دور رود در چراگاه...
-
عظیب
لغتنامه دهخدا
عظیب . [ ع ِ ی َب ب ] (ع ص ) عظیب الخَلق ؛ مرد بزرگ جثه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عظیب الخُلق ؛ مرد بدخوی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اذیب
لغتنامه دهخدا
اذیب . [ اَ ی َ ] (ع اِ) آب فراوان . || بیم . ترس . خوف . هراس . || شادمانی .
-
ازیب
لغتنامه دهخدا
ازیب . [ اَ ] (ع اِ) باد جنوب . (دستور اللغة). باد نکباء که میان صبا و جنوب وزد.
-
ازیب
لغتنامه دهخدا
ازیب . [ اَ ] (ع ص ) اَزِب . طویل . دراز.
-
ازیب
لغتنامه دهخدا
ازیب . [ اَ ی َ ] (ع اِ) نشاط. (مؤید الفضلاء). شادمانی . (منتهی الارب ). خوشوقتی . || باد جنوب ، یا باد نکبا که میان صبا و جنوب وزد. (منتهی الارب ). باد کژ که آنرا نکبا گویند. آن باد که میان صبا و جنوب آید. (مهذب الاسماء). و آن باد مهلک است . (مؤید...
-
ازیب
لغتنامه دهخدا
ازیب . [ اِ ی َب ب ] (ع ص ) شدید. سخت : ازیب البأس . انّه لازیب البطش ؛ او سخت گیر است . (منتهی الارب ). || رکب ازیب ؛ برمکان فربی . زهار کلان . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
عین شمس
لغتنامه دهخدا
عین شمس . [ ع َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) آبی است بین عُذَیب و قادسیة.ذکر آن در ایام فتوح آمده است . (از معجم البلدان ).